ژانر کمدی یکی از کلیدیترین و مهمترین ژانرهای سینما است که از دههها پیش میزبان هزاران فیلم ارزشمند و بیفایده بوده که بخشی از تاریخ این ژانر دوستداشتنی هستند. از چارلی چاپلین تا سث روگن، هر بازیگر کمدی تلاش کرده دستاوردهای جدیدی برای این ژانر به همراه داشته باشد اما زیرژانری در کمدی وجود دارد که به کمدی سیاه مشهور شده است. کمدی سیاه پس از جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد شکل گرفت. این فیلمهای کمدی نوظهور با توجه به فضای تلخ و شرایط اسفناک پس از جنگ ساخته شدند و از آنجایی که شادابی دوران پیش از جنگ را نداشتند، مخاطبان سینما را با نوع دیگری از طنز و کمدی آشنا کردند.
کمدی سیاه تلاش میکند موقعیتهای تازهای را به فیلمهای کمدی ببخشد. در ادامه با بهترین فیلمهای کمدی سیاه آشنا میشوید.
Parasite (انگل)
نمره منتقدان: ۹۹ از ۱۰۰
تقریبا غیرممکن است که هوادار سینما باشید و نام «انگل» به گوش شما نخورده باشد. نخستین فیلم سینمای کره جنوبی که نه تنها جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی جوایز اسکار را برنده شد بلکه سه جایزه دیگر این مراسم را هم از آن خود کرد. پس با فیلمی پیچیده، درگیرکننده و تاملبرانگیز مواجه هستیم که منتقدان سینما هم آن را دوست دارند. «انگل» با استفاده درست از کلیشه و نقش آن در روایت داستان به یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل میشود که ژانر کمدی سیاه میتواند به وجود آن افتخار کند.
بسیاری از منتقدان، این فیلم را بهترین اثر بونگ جون هو، کارگردان مشهور کره جنوبی، میدانند و باور دارند تماشاگر با تماشای «انگل» در دنیایی قرار میگیرد که شکلگیری آن توسط هیچ ژانری ممکن نیست. به عبارت دیگر، «انگل» به صورت یک کمدی غیرعادی آغاز میشود و به اثری عجیب تغییر شکل میدهد که در هیچ ژانری قرار نمیگیرد. جدیدترین فیلم بونگ جون هو زندگی را زیر باورهای معمول جستجو میکند و در نهایت انسان را در بالاترین سطح جنون خود به تصویر میکشد.
خلاصه داستان: خانوادهای فقیر، راه مناسبی برای کسب درآمد پیدا میکنند اما حوادثی رخ میدهد که زندگی آنها را برای همیشه ویران میکند.
Fargo (فارگو)
نمره منتقدان: ۹۶ از ۱۰۰
برادران کوئن از مشهورترین و موفقترین برادران سینما هستند که فیلمهای ارزشمند بسیاری را به تنهایی و یا در کنار یکدیگر کارگردانی کردهاند. جویل و ایتان کوئن، فیلم «فارگو» را در سال ۱۹۹۶ ساختند. این فیلم در شصت و نهمین دوره از مراسم اسکار برنده دو جایزه بهترین فیلمنامه غیراقتباسی و بهترین بازیگر نقش اول زن شد و به اعتقاد بسیاری از منتقدان یکی از مهمترین فیلمهای دهه ۹۰ میلادی سینمای ایالات متحده است. دنیای فیلم فارگو، دنیایی سرد و تاریک به نظر میرسد. اگر به تماشای یک فیلم کمدی سیاه جنایی علاقهمند شدهاید، «فارگو» یک انتخاب بیبدیل است.
سالها پس از موفقیت فیلم «فارگو»، سریالی اقتباسشده از این فیلم هم ساخته شد و با موفقیت فصل اول، «فارگو» برای فصول بعدی هم تمدید شد. پخش سریال «فارگو» از سال ۲۰۱۴ آغاز شد. این سریال که تا امروز چهار فصل از آن منتشر شده، یک عنوان آنتولوژی است. یعنی داستان هر فصل آن به صورت کامل با فصلهای دیگر تفاوت دارد و با آغاز هر فصل، شخصیتها و فیلمنامه به صورت کامل دگرگون میشوند. بنابراین اگر به تماشای عناوین خیلی طولانی علاقهای ندارید، سریال «فارگو» انتخاب مناسبی به نظر میرسد. با این حال بهتر است پیش از تماشای این سریال، فیلم «فارگو» را تماشا کنید. اگرچه ارتباط زیادی میان فیلم و سریال «فارگو» وجود ندارد اما بهتر است پیش از آغاز تماشای سریال، فیلم آن را ببینید.
خلاصه داستان: جری لاندگارد در سال ۱۹۸۷ به عنوان صاحب یک نمایشگاه اتومبیل، با مشکلات مالی بسیاری مواجه میشود. او دو خلافکار را استخدام میکند تا همسرش را گروگان بگیرند. لانگارد اعتقاد دارد با این گروگانگیری میتواند پولی که نیاز دارد را از پدرزن ثروتمندش اخاذی کند.
Pulp Fiction (داستان عامهپسند)
نمره منتقدان: ۹۲ از ۱۰۰
بخش عمدهای از شهرت فیلم «داستان عامهپسند» از صحنههای خشونتآمیز اما خندهدار آن نشات میگیرد. فیلمی که اعتبار بسیار زیادی برای کویینتین تارانتینو به همراه داشت و کارگردانش را وارد لیست متفاوتترین کارگردانان معاصر کرد. یکی از ویژگیهای بارز «داستان عامهپسند» که در سال ۱۹۹۴ اکران شد، نوع متفاوت روایت آن از داستانهای مختلف درون فیلم است. به گونهای که تماشاگر پس از تماشای فیلم برای نخستین بار، ممکن است داستان آن را به خوبی درک نکند.
با این حال بخش عمدهای از شهرت فیلم به دلیل به نمایش درآوردن ترکیبهای کنایهآمیز از خشونت و شوخطبعی به دست آمده و داستان غیرخطی آن به موفقیت بیشتر فیلم کمک شایانی میکند. ضمن اینکه «داستان عامهپسند» بهعنوان فیلمی از کویینتین تارانتینو که سینما را عاشقانه دوست دارد، اشارههای سینمایی بسیاری را میزبانی میکند و در عین حال ارجاعات متعددی به فرهنگ عامه هم دارد. دیالوگهای «داستان عامهپسند» برای تماشاگران حرفهای سینما یادآور عناوین متعددی هستند.
به اعتقاد راجر ایبرت، منتقد شناختهشده هنر هفتم، فیلم «داستان عامهپسند» که موفق شد نخل طلای جشنواره کن سال ۱۹۹۳ را برنده شود یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین فیلمهای دهه ۹۰ میلادی هم بوده که به مرور زمان شهرت و محبوبیت بیشتری به دست آورده است.
خلاصه داستان: رینگو و یولاندا تصمیم دارند به یک کافه هجوم ببرند. وینسنت و جولز هم قاتلانی حرفهای هستند که میخواهند یک کیف مرموز را از درون یک آپارتمان خارج کنند. برت و ماروین هم که به مارسلوس والاس خیانت کردهاند، باید بهدلیل از دستدادن کیف مرموز مجازات شوند.
Trainspotting (رگیابی)
نمره منتقدان: ۹۱ از ۱۰۰
سینما، ادبیات و فرهنگ بریتانیایی بهدلیل علاقه زیادی که به طعنهزدن و بذلهگویی دارد، میتواند معدن کمدی سیاه باشد. به همین دلیل بسیاری از آثار سینمای کمدی سیاه خود را وابسته به سینمای بریتانیا میدانند و کارگردانان اهل این سرزمین نقش بسیار مهمی در زیرژانر کمدی دارند. فیلم «رگیابی» به کارگردانی دنی بویل، کارگردان انگلیسی، با وجود سوژه تلخ و زشتی که دارد به سطح بالایی از کمدی سیاه دست پیدا میکند که بسیاری از آثار شناختهشده این ژانر هم در رسیدن به آن ناتوان هستند.
«رگیابی» با ترکیب فقر، اعتیاد به مواد مخدر و مشکلات شهرنشینی به یک کمدی دوستداشتنی اما ناراحتکننده تبدیل میشود و به همین دلیل تماشاگر از تماشای تناقضهای آن به وجد میآید. «رگیابی» که براساس کتابی به همین نام ساخته شده، نقش مهمی در موفقیت دنی بویل داشت و به اعتقاد بسیاری از منتقدان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای بریتانیا است که مسیر ژانر کمدی در نگاه کارگردانان این سرزمین را برای همیشه تغییر داد. دنباله این فیلم در سال ۲۰۱۷ اکران شد.
خلاصه داستان: چند جوان معتاد به هروئین در شهر ادینبرا، پایتخت اسکاتلند، زندگی دشواری دارند.
Once Upon A Time...In Hollywood (روزی روزگاری در...هالیوود)
نمره منتقدان: ۸۵ از ۱۰۰
کویینتین تارانتینو یکی از شناختهشدهترین کارگردانان هالیوود است. بسیاری از منتقدان اعتقاد دارند نگاهی که تارانتینو به سینما ارائه کرد، باعث انقلابی بزرگ در سینما شد. داستان نهمین فیلم بلند او که به دومین فیلم پرفروش او هم تبدیل شده در سال ۱۹۶۹ و در استودیوهای سینمایی هالیوود روایت میشود. زمانی که یک بازیگر که دوران طلاییاش رو به پایان است، تلاش میکند با همکاری دوست صمیمیاش به اوج بازگردد.
خلاصه داستان: بازیگری به نام ریک دالتون حرفه خود را با حضور در آثار تلویزیونی آغاز کرده و عمده شهرت خود را مدیون یک سریال وسترن بوده که از اواخر دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۶۰ پخش میشده اما حالا وارد دوران سقوط کارنامه هنریاش شده و نهتنها فرصتهای کاری به او پشت کردهاند بلکه وضعیت مالی جالبی هم ندارد. در چنین شرایطی دوست صمیمی او، کلیف، تنها همدم زندگی او لقب میگیرد. کلیف در حقیقت بدلکار همیشگی ریک در آثار مختلف بوده و روزگاری در ارتش خدمت کرده است.
Seven Psychopaths (هفت روانی)
نمره منتقدان: ۸۳ از ۱۰۰
این کمدی سیاه با پسزمینههایی از ژانر جنایی یکی از فیلمهایی بود که ثابت کرد مارتین مکدونا کارگردان صاحبسبکی در دنیای کمدیهای تاریک و سیاه است. «هفت روانی» با ریتم تندی داستانش را روایت میکند، شخصیتهای دوستداشتنی متعددی دارد و حوادث را مانند نارنجکی در دستان تماشاگرش منفجر میکند. بنابراین این فیلم همه ویژگیهای اصلی یک کمدی سیاه را درون خودش جای داده تا به یک شاهکار ارزشمند تبدیل شود.
خلاصه داستان: نویسندهای به نام مارتی نوشتن فیلم نامهای جنایی را آغاز کرده اما در پیشبردن داستان به مشکل خورده و به کمک نیاز دارد. بیلی، دوست صمیمی او، که با ربودن سگهای گرانقیمت افراد ثروتمند از آنها اخاذی میکند، سگ یکی از قاتلان شناختهشده شهر را میدزدد. همکاران این قاتل مشهور برای پیداکردن سگ دزدیدهشده تصمیم میگیرند درس بزرگی به بیلی بدهند. در این میان بیلی که به زندگی مارتی پناهنده شده تلاش میکند داستانهایی از قاتلان روانی را برای دوستش تعریف کند. اما مارتی پس از مدتی احساس میکند روایتهایی که بیلی برای او تعریف میکند شباهتهای جالبی با شخصیت خود بیلی دارند.
در این زمینه بخوانید:
۲۰ انیمیشن برتر ۲۰ سال قرن ۲۱ام که باید تماشا کنید
The Big Lebowski (لبوفسکی بزرگ)
نمره منتقدان: ۸۳ از ۱۰۰
همانطور که وقتی نام ژانر ترسناک مطرح میشود، کارگردانان مشخصی به ذهن هواداران سینما خطور میکنند در دنیای کمدی سیاه هم شرایط مشابهی وجود دارد. برادران کوئن از کارگردانان پیشگام کمدی سیاه هستند و بسیاری از آثار آنها در این ژانر جذاب شکل گرفته و به همین دلیل میتوان آنها را از تاثیرگذارترین کارگردانان کمدی سیاه دانست. با این حال «لبوفسکی بزرگ» بدون هیچ شک و تردیدی یکی از بهترین فیلمهای برادران کوئن لقب میگیرد و در عین حال میتواند بهترین تلاش آنها برای ساخت یک فیلم کمدی سیاه باشد.
آنها سبک و سیاق ویژه خودشان در به تصویرکشیدن کمدی سیاه را دارند. این سبک خاص برادران کوئن در فیلم «لبوفسکی بزرگ» به اوج خود میرسد. این فیلم با کمک دیالوگهای خارقالعاده، شخصیتهای عجیب و دوستداشتنی و داستان بیبدیل به یک فیلم بسیار محبوب و شناختهشده تبدیل شده که به تنهایی بخش از تاریخ سینما را به خودش اختصاص داده است. منتقدان باور دارند «لبوفسکی بزرگ» با کمک شخصیتپردازی بینظیرش به یک فیلم کامل تبدیل میشود.
خلاصه داستان: جف لبوفسکی یک مرد بیکار و بیهدف است که تنها دلیلش برای زندگی رفتن به باشگاه بولینگ و گوشدادن به موسیقی است. اما زندگی جف ناگهان تغییر میکند و مردم او را با شخصیت محبوبی که نامی شبیه به او دارد، اشتباه میگیرند.
In Bruges (در بروژ)
نمره منتقدان: ۸۲ از ۱۰۰
برای اهالی ادبیات مارتین مکدونا نام آشنایی است. او نمایشنامهها و فیلمنامههای متعددی نوشته اما مکدونا تنها در دنیای نویسندگی فعال نبوده و دستی هم در آتش بلند سینما دارد. فیلم کوتاه «ششلول» در کنار دو فیلم بلند «هفت روانی» و «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» آثاری شناختهشده این کارگردان هستند اما واقعیت آن است که او با فیلم «در بروژ» مشهور شد. یک کمدی سیاه هالیوودی که در دل اروپا ساخته شده و نه تنها فرم و محتوای متفاوتی دارد بلکه روایت جذابی را هم در برابر تماشاگرش قرار میدهد.
خلاصه داستان: دو خلافکار حرفهای به نامهای ری و کن به دستور رئیسشان یعنی هری به شهر بروژ در بلژیک سفر میکنند. آنها منتظر دستورات جدید از رییس هستند اما هنوز نمیدانند با چه ماموریتی مواجه هستند. بنابراین ری و کن باید چند روزی در شهر بروژ بمانند. اگرچه کن از شهر بروژ خوشش آمده اما ری احساس خوبی نسبت به این شهر ندارد.
Jojo Rabbit (جوجو خرگوشه)
نمره منتقدان: ۸۰ از ۱۰۰
داستان درگیری نازیها و یهودیها همیشه یکی از موضوعات موردعلاقهی کارگردانان بوده و این موضوع برای هالیوود هم هرگز قدیمی نمیشود. در شرایطی که به نظر میرسید «جوجو خرگوشه» یک روایت تکراری و فاقد خلاقیت باشد اما فیلم ثابت کرد حرفهای جالبی دارد. این کمدی سیاه جذاب و دوستداشتنی زوال حکومت هیتلر را به نمکیترین حالت ممکن به تصویر میکشد. اما از آنجایی که حکومت آلمان نازی جنایتهای بسیاری کرده، نمایش این صحنههای زشت تاریخی کمدی سیاه و تاریکی را رقم میزند که بهصورت لایه لایه در داستان فیلم پخش شده است.
بنابراین با تماشای «جوجو خرگوشه» در حالی که در آستانه خفهشدن از شدت خندههای انفجاری هستید، ناگهان ناراحت میشوید و اشک میریزید. این فیلم یک کمدی سیاه سنتی نیست اما دلیلی هم برای شوخینکردن با جنایتهای احمقانه آلمان نازی پیدا نمیکند.
خلاصه داستان: پسرکی ساده و مهربان تحت تاثیر تبلیغات حکومتی آلمان نازی، عاشق هیتلر شده است. اما تصور از او هیتلر، به انسانی خیالی در ذهنش محدود میشود.
Snatch (قاپزنی)
نمره منتقدان: ۷۳ از ۱۰۰
در میان کارگردانانی که بهصورت ویژهای روی کمدی سیاه کار میکنند، گای ریچی نام منحصربهفردی به نظر میرسد. او با کارگردانی فیلم «قاپزنی» تواناییهایش در بهتصویرکشیدن درامهای پیچیده و کمدیهای سیاه را نشان داده و به همین دلیل تماشای این فیلم برای درک هر چه بیشتر زیرژانر کمدی سیاه ضروری است. او روشهای مختلفی برای جذابکردن فیلمهایش دارد که مهمترین آنها شخصیتپردازی دوستداشتنی لقب میگیرد. شخصیت فیلمهای گای ریچی در عین حال که پیچیده به نظر میرسند بهشدت هم کمدی و احمقانه هستند و این نکته مهم به موفقیت بیشتر فیلمهای این کارگردان انگلیسی کمک میکند.
جیسون استاتهام، استیون گراهام، آلن فورد، دنیس فارینا، وینی جونز و برد پیت از شناختهشدهترین بازیگران فیلم «قاپزنی» هستند. از آنجایی که این فیلم در انگلیس ساخته شده، لهجه اصلی بازیگران و شخصیتها لهجه بریتانیایی است و این اتفاق به فضای فیلم کمک میکند تا بیشتر از قبل در دنیایی که میسازد، فرو رفته و تماشاگر را تحت تاثیر قرار دهد. فراموش نکنید که «قاپزنی» داستان نسبتا پیچیده اما سرراستی دارد.
خلاصه داستان: مردی که عضو یک باند مافیایی قدرتمند است، تصمیم میگیرد یک کاروان را از محل زندگی خانهبهدوشان خریداری کند. اما او نمیداند جنجالهای بسیاری پشت این کاروان وجود دارد.
نظر شما