برای آدمهایی که به صورت ثابت از تماشای سریالهای تلویزیونی لذت نمیبرند، بهانه «نداشتن وقت» یکی از بهترین بهانهها برای تماشانکردن سریال است. اما سریالهایی که اپیزودهای کوتاهی دارند، فرصت خوبی برای تماشای سریالهای خارجی به نظر میرسند. سریالهایی که روایت و فضاسازیهای خاصی دارند و تماشای آنها حتی با وجود محدودیت زمانی عجیبی که دارند، همچنان هیجانانگیز است. این سریالها که حتی قسمتهای زیادی ندارند، زمان زیادی هم از تماشاگر خود طلب نمیکنند. بنابراین تماشای این سریالها برای افرادی که حوصله تماشاکردن یک سریال طولانی با اپیزودهای بیپایان و یک ساعته را ندارند، مناسب به نظر میرسد.
در ادامه به معرفی بهترین سریالهایی که اپیزودهای کوتاهی دارند، میپردازیم.
Fleabag (فلیبگ)
نمره منتقدان: ۱۰۰ از ۱۰۰
میانگین زمان هر اپیزود: ۳۰ دقیقه
معمولا وقتی از حرف از سریالهای تلویزیونی خارجی میشود، کمتر کسی از سریالهای انگلیسی حرف میزند و بیشتر تماشاگران از سریالهای آمریکایی محبوبشان سخن میگویند. اما «فلیبگ» یک استثنای بزرگ و هیجانانگیز لقب میگیرد که توسط شبکه بی بی سی ۳ و با همکاری سرویس استریم آمازون پرایم ساخته شده است. فیبی والر بریج، بازیگر اصلی سریال که وظیفه نویسندگی آن را هم برعهده داشته ابتدا تئاتری تکنفره از این سریال خلق کرده بود که استقبال بینظیری را تجربه کرد. فصل نخست سریال در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و منتقدان نقدهای بسیار مثبتی برای آن نوشتند. همین هم باعث شد فیبی والر بریج فصل دوم سریال را با سرعتی آهسته آغاز کند تا در نهایت برای پخش در سال ۲۰۱۹ آماده شود.
فصل دوم سریال «فلیبگ» استقبالی باورنکردنی را تجربه کرد و جوایز بسیاری از جمله دو جایزه گلدن گلوب را برنده شد. با این حال والر بریج از ساخت فصل سوم سریال منصرف شد و اعلام کرد بهتر است در اوج با تماشاگرانش خداحافظی کند. آنچه این سریال را محبوب کرد، شکستن دیوار چهارم بود؛ جایی که دیواری نامرئی میان تماشاگر و بازیگران شکسته میشود و بازیگر این شانس را پیدا میکند تا به صورت مستقیم با تماشاگر خود ارتباط برقرار کند. این سریال تنها ۱۲ اپیزود در دو فصل دارد.
اپیزودهای کوتاه این سریال به ویژه در فصل دوم سرشار از کمدیهای ریز و جذابی هستند که هر تماشاگری را به تماشای ادامه آن علاقهمند میکند. نکته مهم سریال «فلیبگ» این است که صرفا با یک کمدی صرف مواجه هستیم. در فیلمنامه سریال ریشههایی از طعنه به سیاست و اقتصاد و جامعه هم وجود دارد که جذابیت آن را بیشتر میکند.
خلاصه داستان: زنی مجرد صمیمیترین دوستش را در یک حادثه از دست داده و هنوز نمیتواند مرگ او را باور کند. این دوستی قدیمی که حاصل آن مدیریت مشترک یک کافه کوچک هم بوده هنوز در ذهن شخصیت اصلی داستان یعنی فلیبگ (با هنرنمایی تحسینبرانگیز فیبی والر بریج) در جریان است. عذاب وجدان کمرنگ اما تاثیرگذاری که فلیبگ از مرگ دوست صمیمیاش دارد، حال او را بدتر میکند اما تعامل دشوار او با خواهری که عاشقانه دوستش دارد هم زندگی او را به چالش میکشد. در این میان فلیبگ باید با همسر پدرش که به عنوان یک نامادری رفتاری ترکیب از عشق و نفرت با او دارد را هم تحمل کند و در عین حال برای آغاز یک رابطه مفید هم در تلاش باشد.
Gravity Falls (آبشار جاذبه)
نمره منتقدان: ۱۰۰ از ۱۰۰
میانگین زمان هر اپیزود: ۲۵ دقیقه
اگرچه «آبشار جاذبه» یک انیمیشن کودکانه به نظر میرسد اما شخصیتها و فیلمنامه آن به شکلی هوشمندانه در سرگرمکردن تماشاگران بزرگسال هم موفق هستند. با یک انیمیشن مرموز و هیجانانگیز مواجه هستیم که لایههای آشکار و پنهانی از کمدی را یدک میکشد و هرگز از شگفتزدهکردن تماشاگرش هم ترسی ندارد. این گنجینه ارزشمند از نکات جادویی و داستانهای خارقالعادهای بهره میبرد که در جذبکردن هر مخاطب منحصربهفردی، یک نقشه منحصربهفرد دارند. به عبارت دیگر، «آبشار جاذبه» به تعداد تماشاگرانش هم راههای بیشماری برای ارتباط با آنها ایجاد میکند.
بنابراین با سریالی انیمیشنی مواجه هستیم که روی مرز باریکی از احساسات تلخ و شیرین حرکت میکند. گاهی ممکن است با تماشای یک اپیزود سریال «آبشار جاذبه» از شدت خنده بیهوش شوید و گاهی هم ممکن است آنقدر گریه کنید که تماشای ادامه سریال را غیرمنطقی بدانید. شخصیتپردازی سریال به شخصیتهای اصلیاش کمک میکند تا به معنای واقعی کلمه درگیر بحرانهای داستان شوند و این جذابیتهای باورنکردنی هر تماشاگری را جذب خود میکند. فراموش نکنید که سریال دو نوع اپیزود کلی دارد. گروه اول، اپیزودهایی هستند که داستان اصلی سریال را به جلو میبرند و گروه دوم اپیزودهایی لقب میگیرند که داستانهای فرعی را روایت میکنند. این سریال در دو فصل پخش شد و در سال ۲۰۱۶ به پایان رسید.
خلاصه داستان: یک خواهر و برادر دوقلو به نامهای دیپر و میبل پاین برای تعطیلات تابستان به شهر کوچک گرویتی فالز میروند. این شهر در نقطهای دورافتاده و ناشناختهای در میان جنگلهای کاج و کوهستانهای برفی قرار گرفته و عمو اِستن، عموی بزرگ بچهها که آنجا زندگی میکند، از آنها میزبانی میکند. عمو استن صاحب یک مغازه توریستی است که با سوغاتیها و محصولات تقلبی و جعلی از گردشگران منطقه پول میگیرد. اما گرویتی فالز یک شهر معمولی نیست. هر کجای این شهر دورافتاده موجودات مرموز و عجیبی زندگی میکنند که تعامل با آنها میتواند خطرناک و عجیب باشد.
Normal People (مردم معمولی)
نمره منتقدان: ۹۱ از ۱۰۰
میانگین زمان هر اپیزود: ۳۰ دقیقه
این سریال ایرلندی برای نخستین بار از شبکه انگلیسی بیبیسی ۳ پخش شد و پس از آن سرویس استریم هولو مسئولیت پخش جهانی آن را برعهده گرفت. «مردم معمولی» در حقیقت یک مینی سریال ۱۲ اپیزودی است که هر کدام از اپیزودهای آن کمتر از ۳۰ دقیقه زمان دارند. بنابراین اگر در گروه تماشاگرانی هستید که زمان زیادی برای تماشای داستانهای طولانی ندارید، سریال «مردم معمولی» همه انتظارات شما را برآورده میکند. این سریال با لهجه انگلیسی-ایرلندی ساخته شده و برای تماشاگرانی که خواهان تقویت لهجه انگلیسی خود هستند، مناسب به نظر میرسد.
در نگاه نخست به نظر میرسد این سریال برای نوجوانان و جوانان عاشقپیشه جذابیت بیشتری دارد. اگرچه نمیتوان این حقیقت را انکار کرد اما نکته اساسی آن است که «مردم معمولی» بسیار بالاتر از رقبای مدعیاش قرار میگیرد و همین برتری ارزشمند به سریال کمک کرده تا برای همه بزرگسالان خیرهکننده باشد. شباهتهای جالبی میان «مردم معمولی» و «سیزده دلیل برای آنکه» وجود دارد اما این شباهت فقط در فرم داستان دیده میشود و محتوای سریال ایرلندی به مراتب تاثیرگذارتر به نظر میرسد.
در این زمینه بخوانید:
۱۰ کارگردان که در دهه جدید میلادی باید منتظر موفقیت آنها باشید
خلاصه داستان: در شهری کوچک در ایرلند غربی، ماریان و کانل به دبیرستان میروند. ماریان یک دختر عجیب اما باهوش است که توسط همکلاسیهایش به خاطر دلایلی که معمولا در سن و سال او بیش از حد به چشم میآیند، مورد تمسخر قرار میگیرد و گاهی هم شاهد آزار و اذیت آنها است. او که حداقل از اطرافیان خودش باهوشتر به نظر میرسد، شدیدا رک و صریح صحبت میکند و علاقه خاصی به زیر سوالبردن معلمها و همکلاسیهایش دارد. او که با بیشتر اطرافیانش اختلاف دارد با کانل آشنا میشود. آنها به مرور شناخت بیشتری نسبت به یکدیگر پیدا میکنند و روابطشان پیچیدهتر از قبل میشود.
Baby Daddy (پدر کوچولو)
نمره منتقدان: ۷۱ از ۱۰۰
میانگین زمان هر اپیزود: ۲۵ دقیقه
سریال «پدر کوچولو» یکی از دیدهنشدهترین سیتکامهای چند سال اخیر است. یک سریال کمدی جذاب که اگرچه داستان پیچیده و شخصیتهای عمیق زیادی ندارد اما به خوبی در ارتباط با تماشاگرش موفق است و داستانهای کوچک و کمدیهای کوچکتر آن هر بینندهای را به خنده وا میدارد. این سریال از سال ۲۰۱۲ تا سال ۲۰۱۷ و در شش فصل و ۱۰۰ اپیزود پخش شد. اگر به سریالهای کمدی با اپیزودهای کوتاه علاقه دارید، سریال «پدر کوچولو» انتخابی منطقی به نظر میرسد.
این سریال براساس سریالی تلویزیونی در دهه ۸۰ میلادی با نام «سه مرد و یک بچه» ساخته شده و مانند همه کمدیهای سیتکام از دکورهای ساختگی و خندههای تماشاگران استفاده میکند تا فضای تئاتری-کمدیاش را بیشتر نمایش دهد. اگر به دنبال یادگیری و تقویت زبان انگلیسی هم هستید، سریال «پدر کوچولو» یک گزینه بینظیر است چون دیالوگهای پیچیده و دشواری ندارد و اصطلاحات ساده آن به گسترش دایره لغات شما کمک شایانی میکنند. شخصیتهای سریال هم جز برای سرگرمکردن و خنداندن تماشاگر هیچ وظیفهای ندارند و این یعنی با عنوانی خاطرهانگیز روبرو هستیم.
خلاصه داستان: پسری بیست و چند ساله به نام بنجامین در کنار برادر و دوستانش زندگی میکند. صبح یک روز به ظاهر معمولی، زنگ خانه بنجامین به صدا درمیآید و مرد داستان ما متوجه میشود یک نوزاد به همراه نامهای که چرایی حضور او را توضیح میدهد، پشت در خانه منتظر او هستند. حالا بنجامین و خانواده کوچکش باید با سبک جدیدی از زندگی کنار بیایند که احتمالا برای آنها باورکردنی نیست.
Robots | عشق، مرگ و روباتها
نمره منتقدان: ۷۹ از ۱۰۰
میانگین زمان هر اپیزود: ۱۰ دقیقه
اگر همزمان از انیمیشنها لذت میبرید و به سریالهای طولانی علاقهای ندارید، این سریال جذاب را تماشا کنید. داستان و حتی فضای هر قسمت این سریال با دیگری کاملا متفاوت است. بنابراین در پایان هرکدام از ۱۸ قسمت آن، با یک تجربه متفاوت روبرو شدهاید. البته داستان همه قسمتهای سریال یک موضوع ثابت دارد؛ انسانها، روباتها و آخرالزمان. نکته مهم آن که بیشتر قسمتهای این سریال زمان خیلی کوتاهی دارند. بنابراین سریال «عشق، مرگ و روباتها» یک انتخاب بینظیر برای تعطیلات نوروز است.
خلاصه داستان: روایت هر قسمت از سریال با قسمت بعدی متفاوت است.
Modern Love | عشق مدرن
نمره منتقدان: ۷۵ از ۱۰۰
میانگین زمان هر اپیزود: ۳۰ دقیقه
هر قسمت این سریال براساس داستانهای ستون هفتگی روزنامه نیویورک تایمز ساخته شده و یکی از متفاوتترین سریالهای تلویزیونی چند سال اخیر لقب میگیرد. از آنجایی که در هر قسمت، یک داستان عاشقانه روایت میشود، فضا و اتمسفر و البته شخصیتهای هر قسمت با قسمتهای دیگر کاملا متمایز و متفاوت است. بیشتر قسمتهای این سریال، زمانی بیشتر از ۳۰ دقیقه ندارند و به همین دلیل یک گزینه ایدهآل برای تماشا در تعطیلات نوروزی هستند. جذابیت فضا و شخصیتهای «عشق مدرن» میتواند تا مدتها ذهن شما را سرگرم کند.
خلاصه داستان: روایت هر قسمت از سریال با قسمت بعدی متفاوت است.
نظر شما