به گزارش ایرنا زندگی- وقتی واژه «قربانی» را میشنویم، ذهنمان بیاختیار به سختی میرود. حال اگر این قربانی، فرزند انسان باشد، چطور؟ کدام پدری تاب میآورد و کدام فرزندی لب به تسلیم میگشاید؟ ماجرای حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (علیهماالسلام) یکی از ژرفترین و تأملبرانگیزترین روایتهای تاریخی و تربیتی قرآن کریم است؛ قصهای که در دل خود، تصویری بینظیر از رابطه پدر و پسر، و تربیت الهی فرزند را ترسیم میکند. به همین بهانه، در گفتوگویی با دکتر طاهره همیز، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه تربیت دینی، به بررسی ابعاد تربیتی این ماجرا پرداختیم.
آزمونی که ظاهرش تلخ است، اما باطنش تربیت است
همیز در ابتدای گفتوگو با اشاره به ظاهر دشوار ماجرای قربانیکردن فرزند توسط حضرت ابراهیم، میگوید:«در ظاهر شما فکر میکنید که بحث فرضی هست و حضرت ابراهیم دارد پسرش را قربانی میکند، ولی اگر دقت داشته باشید، در زمانی که خداوند حضرت ابراهیم را امتحان کرد و در برابر نمرود پیروزش کرد و آتش برایش گلستان شد، مردم بهشدت به او احترام میگذاشتند و به عنوان یک رهبر، او را میپذیرفتند.»
او با تأکید بر نقش رهبری حضرت ابراهیم در تغییر فرهنگ عمومی جامعه میافزاید:«خداوند به واسطه وجود حضرت ابراهیم یک عرف جامعه را هم تغییر داد. مردم در آن زمان بهترین پسرشان را برای بت قربانی میکردند؛ گوشت و خونش را هدیه میدادند. حالا خداوند به ابراهیم فرمود: پسر خود را قربانی کن. مردم هم که او را محبوب خود میدانستند، میدیدند که ابراهیم هم میخواهد فرزندش را برای خدای خود قربانی کند. اما خداوند گوسفندی فرستاد و گفت: من این تسلیم بودن تو را پذیرفتم.»
همیز با اشاره به پیام اجتماعی این تحول بزرگ میگوید:«خداوند عرف جامعه را به دست یک رهبر عالیقدر و محبوب مردم تغییر داد. از آن به بعد، قربانی گوسفند به جای انسان، بهعنوان یک آیین اجتماعی در میان مردم رایج شد. حقیقتاً در روایات هم داریم که وقتی ما قربانی میکنیم، آن حیوان به کمال خود میرسد، چون در راه امر الهی قربانی شده است.»
مشورت پدر با فرزند؛ نشانه بلوغ تربیتی و احترام به عقلانیت
همیز با اشاره به یکی از زیباییهای داستان ذبح اسماعیل، نقش مشورت پدر با پسر را برجسته میکند و میگوید:«قرآن میفرماید: وقتی اسماعیل به سن رشد رسید، ابراهیم به او گفت که من در خواب دیدم تو را قربانی میکنم؛ نظر تو چیست؟ این نشان میدهد که فرزند حضرت ابراهیم بزرگتر از ۱۳، ۱۴ سال بوده است. در احادیث هم داریم که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: فرزند از ۱۴ سال به بالا وزیر است؛ یعنی باید مورد مشورت قرار بگیرد.»
او ادامه میدهد:«وقتی پدری با فرزندش مشورت میکند، به او هویت میدهد. این نشانه بلوغ تربیتی پدر و نیز احترام به عقلانیت فرزند است.»
این کارشناس تربیتی با تأکید بر الگوگیری پسران از پدر، میگوید:«اسماعیل میگوید: "یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ"، یعنی پدرم! آنچه را مأمور شدی انجام بده. این رفتار، تصویر تربیتی پدر را در رفتار فرزند نشان میدهد. پسر، عین پدر شده است. ما باید بدانیم که بچهها از پدر الگو میگیرند، بهخصوص پسرها.»
او درباره نقش حیاتی پدر در خانه و جامعه توضیح میدهد:«پدر باید قوی، امین، و مسئول باشد. اگر پدر در خانه هیچ هویتی نداشته باشد دو حالت برای پسر اتفاق میافتد: یا سلطهجو و همسرآزار میشود، یا کاملاً درونگرا و ناتوان از ایفای نقش مردانه.»
همیز ریشه ایمان و تسلیم حضرت اسماعیل را در تربیت خانوادگی او میداند و تأکید میکند:«اینکه اسماعیل با آرامش میگوید "پدر، انجام بده آنچه مأمور شدهای، انشاءالله مرا از صابران خواهی یافت"، نشانه این است که او هم مانند پدرش خداپرست است. خداپرستی، درون خانواده نهادینه شده است.»
او میافزاید:«امروز هم اگر بخواهیم فرزندانی تربیت کنیم که در مسیر خدا گام بردارند، باید از همان ابتدا، عشق به خدا، حکمت خدا، و تسلیم در برابر او را در رفتار خودمان نهادینه کنیم. فرزند از رفتار میآموزد، نه از گفتار.»
راحتطلبی والدین، مانعی بر سر راه شکوفایی فرزندان است
این استاد دانشگاه و کارشناس تربیتی با تصریح بر تأثیر رویکرد والدین در سبک زندگی مدرن، میگوید: «در پاسخ به اینکه چرا در زندگی مدرن بسیاری از والدین تمایل دارند فرزندانشان زندگی راحتی داشته باشند، باید گفت که این راحتی در واقع بازتاب احساسات شخصی خود والدین است؛ یعنی آنان خواهان موقعیتی کاملاً بیخطر و بدون تنش برای خود هستند و این تمایل را ناخودآگاه به فرزندانشان نیز تعمیم میدهند.»
او میافزاید: «چنین نگاهی باعث میشود که استعدادها و ظرفیتهای واقعی کودک شکوفا نشود، کودک با موقعیتهای چالشبرانگیز و خطر مواجه نگردد، در نتیجه آسیبپذیرتر شود، قدرت تصمیمگیری در او رشد نکند و جوهر وجودیاش به فعلیت نرسد.»
همیز با اشاره به تجارب شخصی خود در مواجهه با نوجوانان و جوانان، بر نکتهای کلیدی تأکید میکند و میگوید: «براساس مشاهدات عینی، بهطور تجربی دریافتهام که بسیاری از فرزندانی که در غیاب پدر وارد جامعه میشوند، بهمراتب توانمندتر از کودکانی هستند که در فضای حمایت بیش از حد و ناز و نعمت پدری رشد کردهاند. فرزندانی که از امکانات مالی پدر، حمایتهای بیوقفه و دخالتهای مستقیم او در رفع مشکلات برخوردار بودهاند، معمولاً فاقد رشد حقیقی و استقلال شخصیتیاند.»
وی در ادامه میافزاید: «در مقابل، مردانی که از پشتیبانی صددرصد پدر محروم بودهاند، غالباً شخصیتهایی بزرگ و مقاوم یافتهاند و توانستهاند از دل بحرانها عبور کنند. اگرچه ممکن است در مسیر رشد خود صدماتی نیز متحمل شده باشند، اما به توانمندیهای شگرفی دست یافتهاند.
این استاد دانشگاه در عین حال به نقش سازنده پدران در تربیت صحیح فرزندان نیز اشاره میکند و میگوید: «داشتن یک پدر ارزشمند هم مثل حضرت ابراهیم علیهالسلام خودش گواه این است که اگر پدر، فرزند را در تمام انحاء زندگی رها نکند، بلکه به او بفهماند که زندگی دشواریهایی هم دارد و باید آنها را برطرف کند، آنگاه میبینیم که چقدر بچه شکوفا و قدرتمند میشود.»
همیز در ادامه با تأکید بر جایگاه تربیتی اطاعت و خدمت به پدر در فرهنگ اسلامی میگوید: «در اسلام خیلی سفارش شده که فرزند، مطیع پدر تربیت شود و خادم پدر باشد. این باعث میشود که درهای بیشتری برایش باز بشود.»
نظر شما