حتما در جمع فامیل یا دوست چند نفری را میشناسیم که همیشه حرفها و احساساتشان را بروز میدهند و وقتی نیستند حسابی جایشان خالی میشود. به نظر دنیای امروزی برونگرایی یک حسن بزرگ است که باعث میشود فرد به شبکههای اجتماعی پیوند بخورد و موفقتر باشد. خیلیها حتی آرزو میکنند برونگرا باشند و ارتباطاتشان تقویت شود.
اما خوبیهایی هم هست که مخصوص درونگراها است. افراد برونگرا در روابط اجتماعی خود میتوانند چیزهای را از درونگراها یاد بگیرند که خیلی هم سخت نیست:
۱. فکر کردن قبل از صحبت کردن: برونگراها اول حرف میزنند و بعد فکر میکنند. یا بهتر است بگوییم حین صحبت فکر میکنند و با صدای بلند به نتیجه میرسند. در حالی که درونگراها در درون خود فکر میکنند و برای تأمل به زمان و فضای ساکتتر نیاز دارند و فقط زمانی صحبت میکنند که ایده آنها کاملاً شکل گرفته باشد. یکی از علتهایی که برونگراها را متفکرتر نشان میدهد به همین علت است که تا چیزی ارزش گفتن را نداشته باشد، آن را به زبان نمیآورند.
۲. نگران تفکرات دیگران بودن و میل به پذیرش: برون گراها اغلب نیاز به تأیید اجتماعی دارند. یعنی اگر دیگران تأییدشان نکنند آرامششان را از دست میدهند. در حالی که درونگرایان تقریباً خیلی کمتر به اینکه دیگران تأییدشان کنند وابسته هستند. برونگرایان هم میتوانند تمرین کنند که به آنچه دیگران فکر میکنند و واکنش آنان توجه کمتری داشته باشند: «توانایی آرامش در رابطه با خود و دیگران»
در این زمینه بخوانید:
۳. شنونده خوب بودن: درونگراها کسانی هستند که کمتر از بقیه وسط حرف دیگران میپرند و شنونده خوبی هستند. گوش دادن هم مهارتی میخواهد که خیلی از برونگرایان که شوق حرف زدن دارند، دیگری را حین گفتگو کلافه میکنند. بحث عمیق و پربارتر با همدلی بیشتر در گروی همین مهارت است که بتوانیم بهتر گوش بدهیم.
۴. اهمیت نه گفتن: ما بعد از اتفاقات بزرگی که تجربه میکنیم نیاز داریم تا خودمان را بازیابی کنیم. اگر به این اصول توجه نکنیم خسته و فرسوده میشویم. برونگراها سختتر به دیگران «نه» میگویند و بیشتر به گفتن بله تمایل دارند. رایان میزن، درونگرا و بنیانگذار شرکت درمان نوازش درمانی لندن، میگوید که وی شخصاً پس از یادگیری گفتن نه- چه از نظر حرفه ای و چه از نظر شخصی پیشرفت کرده است.
۵. وقت گذاشتن برای خود: برای رشد خودمان هم که شده باید برای خودمان وقت بگذاریم. برونگراها وقت زیادی برای خودشان نمیگذارند. استفانی جانسون، استراتژیست ارشد ارتباطات در دالاس، به عنوان یک درونگرا میگوید: «من به عنوان یک درونگرا، زمان زیادی را در ذهن خودم و با خودم می گذرانم و با این کار نمیگذاریم حواسپرتیهای روزمره روی زندگی ما غلبه کند.»
۶. احترام به مرزها: برونگراها استاد بیتوجهی به مرزهایی هستند که بعضیها خیلی روی آن حساس هستند. درونگراها میتوانند اهمیت احترام به مرزهای دیگران را به برونگراها آموزش دهند.
۷. اهمیت مکث کردن: بلیندا گینتر، متخصص ذهنیت در کانادا، میگوید: «برونگراها به دلیل انرژی بی حد و حصری که دارند سریع حرکت میکنند. الزاماً این یک ویژگی خوب نیست و کند بودن فرآیندها هم اتفاق خوبی است. برونگراها به ما می آموزند که به خودمان فرصت بدهیم تا مراحل بعدی را پردازش کنیم و فکر کنیم و همچنین از این روند لذت ببریم.» درونگراها استراحت میکنند، لذت میبرند و به خاطر کارهایشان شکر میکنند و میدانند همیشه نباید کاری انجام دهند.
۸. تصمیمگیری بهتر: کریستین آگرو، متخصص مراقبه در نیویورک که یک فرد درونگرا است، میگوید: «درونگراها قبل از تصمیمگیری فکر میکنند. تصمیمگیری سریع خطای بیشتری دارد و یا فرد میتواند گزینههای بهتر را از دست بدهد. کند بودن سرعت تصمیمگیری خیلی اوقات بهرهوری را بیشتر میکند و موفقیت به بار میآورد».
۹. گذراندن زمان در طبیعت: گذراندن زمان در میان زمین سبز و در حال رشد روی خلق وخوی انسان تأثیر بینظیری دارد. ژان جی فیتزپاتریک، متخصص زوج درمانی در نیویورک میگوید درونگرایان بیشتر از طبیعت لذت میبرند: «به صدی پرندگان یا به نسیم شاخههای بالای سر خود گوش دهید. موج آب و سیلی زدن در برابر صخرهها را تماشا کنید. فقط فکر کردن در مورد آن برای من آرامش بخش است.»
۱۰. صفتی که نیاز به حل کردن ندارد: مردم اغلب میخواهدن درونگراها را از لاک خودشان درآورند. اغلب فکر میکنند درونگراها افرادی خجالتی یا قربانی چیزهایی هستند که آنها را ساکت کرده است. اما باید باور کرد آنها به سمت دنیای خویش پیش میروند و جهان به آنان نیاز دارد. لورن مک کیملی میگوید: «مردم باید یاد بگیرند که ارزش را در درونگراها ببینند.»
برداشت و ترجمه کوتاه از هافپست
نظر شما