گروه ایرنا زندگی - اضطراب رابطه به احساس شک، ناامنی، نگرانی بیوقفه و نیاز به اطمینان دائمی اشاره دارد که گاهی در طول رابطه زوجین رخ میدهد و تجربه آن لزوماً به معنای قرار داشتن در یک رابطه بد نیست. داشتن سطحی از اضطراب در مورد روابط کاملاً طبیعی است. با این حال، اضطراب رابطه زمانی به یک مشکل تبدیل میشود که به اندازه کافی شدید باشد یا به اندازهای طول بکشد که مانع رشد رابطه شود یا بر سایر بخشهای زندگی تأثیر بگذارد.
در چنین شرایطی ممکن است متوجه شوید که دائماً سؤالاتی درباره خود، شریک زندگی و رابطهتان در ذهنتان ایجاد میشود. نگرانی و سؤالاتی مثلاینکه «همسرم منو دوست داره؟!»، « نکنه بهم خیانت کنه»، « نکنه به اجبار خانوادهاش باهام ازدواج کرده!»، «یعنی اونم وقتی ازم دوره به اندازه من نگران من میشه؟!» و...؛ به گفته دکتر رضا ناظری، روانشناس خانواده چنین اضطرابهایی در رابطه ممکن است ریشه در دلبستگیهای اولیه دوران کودکی داشته باشد و اغلب نشانهای از سبک دلبستگی ناایمن است.
دعوای والدین جلوی کودک میتواند منشأ اضطراب در بزرگسالی باشد
وقتی متوجه میشوید که دائماً امنیت رابطه خود یا عمق احساسات شریک زندگی خود را زیر سؤال میبرید، گاهی اوقات میتوانید این را در رابطه والدینتان با یکدیگر یا رابطه خود با والدینتان، ریشهیابی کنید. دکتر ناظری دراینباره به خبرنگار ایرنا زندگی میگوید: «یک کودک قبل از اینکه زبان باز کند، اولین چیزی که از محیط پیرامون خود دریافت میکند، هیجان است لذا وقتی والدین سر هم داد میزنند و کودک سهماهه از خواب میپرد یا دو نفر جلوی کودک باهم دعوا میکنند یا وضعیت محیطی کودک مناسب نیست و...همه اینها باعث میشود که اضطراب در ذهن و روان کودک شکل بگیرد.»
ناظری در رابطه با علت ایجاد اضطراب در چنین شرایطی توضیح میدهد: «کودک در وضعیتهای متشنج به نقطه ترس میرسد. وقتی کودک به این باور میرسد که من از پس خودم بر نمیام و این مادر و پدرم هستند که از من مراقبت میکنند و من را از آسیبها و مشکلات در امان نگه میدارند، در چنین شرایطی دعوای والدین یا دعوای دیگران با والدین باعث ایجاد هیجان ترس در کودک میشود.»
او ادامه میدهد: «وقتی هیجان ترس در ذهن کودک شکل میگیرد، ناخودآگاه مابقی قدمهای زندگی او بر پایه ترس طی میشود؛ بنابراین کودکی که والدینش را بهترین مراقبتکننده میداند، با دعوای والدین احساس میکند که امنیت و بقایش تحتالشعاع قرار میگیرد لذا در این شرایط چار اضطرار و اضطراب میشود.»
روابط سرد والدین تأثیر عمیقی بر رشد روانی کودک دارد
تحقیقات نشان داده کودکانی که روابط سرد و بیعاطفه والدین را تجربه میکنند، احساس بیارزشی کرده و این مسئله تأثیر عمیقی بر رشد روانی کودک دارد. این دسته کودکان احساس رهاشدگی و افسردگی میکنند و بهراحتی ناامید و ناراحت میشوند. همچنین تحقیقات نشان داده که بیتوجهی والدین میتواند مغز را تغییر دهد و منجر به اختلالات تجزیهای مانند اختلال اضطراب، اختلال بیشفعالی، افسردگی و اختلال حافظه شود.
ناظری میگوید بیمهری والدین در بزرگسالی کودک تأثیرگذار است: «وقتی نیازهای عاطفی کودک در دوران کودکی او تأمین نمیشود، او ناخودآگاه در بزرگسالی به دنبال کسانی میرود که نیازهای عاطفی او را تأمین کنند.»
این روانشناس ادامه میدهد: «فرد در بزرگسالی برای رفع محرومیتهای عاطفی خود ممکن است ناخودآگاه جذب افرادی با شخصیت نمایشی شود؛ کسانی که خودشان را خیلی خوب، مهربان و بامحبت نشان میدهند اما در عمل هیچکدام اینها نیستند؛ بنابراین، کودک ناخودآگاه جذب فردی میشود که مثل پدر یا مادرش آدمهای سرد و بیعاطفه هستند. به همین دلیل، این مسئله باعث حس بیاعتمادی در فرد شده و درنهایت منجر به اضطراب و نگرانی شود.»
دروغ گفتن والدین به کودک باعث بدبینی او در بزرگسالی میشود
ناظری میگوید: «وقتی کودک ناخودآگاه متوجه پنهانکاری و دروغ یکی از والدین میشود، این مسئله برای همیشه در ذهن کودک ثبت میشود و تحت هیچ شرایطی از بین نمیرود لذا وقتی کودک بزرگ میشود وزندگی مشترک را آغاز میکند با کوچکترین اتفاقی ممکن است دچار شک و بدبینی شود.»
او ادامه میدهد: «کافی است این فرد تماس بگیرد و همسرش گوشی را دیر جواب دهد، ناخودآگاه دروغ والدین در کودکی به ذهنش میآید و با خود میگوید والد من که خدای روی زمین من بود، دروغ گفت! نکند همسرم هم همین کار را انجام دهد؛ بنابراین دوباره اضطراب دوران کودکی در فرد تقویت میشود.»
خطای والدین بر کودک تأثیر منفی میگذارد
ناظری خطای یکی از والدین را از دیگر عوامل ایجاد اضطراب رابطه میداند و میگوید: «خیانت یکی از والدین و برملا شدن آن توسط والد دیگر میتواند باعث اضطراب در کودک شود. چنین کودکی وقتی در بزرگسالی وارد رابطه میشود ناخودآگاه اضطراب رابطه را تجربه میکند و مدام از خود میپرسد: " نکنه همسر من هم دست به خیانت بزنه!" بنابراین، این اضطراب برای همیشه در کودک میماند و در زندگی خودش ادامه پیدا میکند.»
سه مدل دلسبتگی مادر به کودک در آینده او تأثیرگذار است
ناظری بهترین نوع دلسبتگی را دلبستگی امن میداند و دراینباره میگوید: «نوع رابطه مادر با کودک بلافاصله پس از تولد بسیار تأثیرگذار است. اگر مادر کودک را در آغوش گرفت، نوازش کرد، به او شیر داد، چشم در چشم او دوخت و به او عشق ورزید، دلبستگی امنی در کودک شکل میگیرد. بنابراین، این کودک زمانی که میخواهد به مدرسه برود شجاعانه وارد مدرسه میشود، با همسالان بهراحتی ارتباط برقرار میکند، در انتخاب رشته، شغل و همسر نیز احساس امنیت دارد و بهترین انتخاب را انجام میدهد.»
این روانشناس شکل دوم رابطه مادر با کودک را دلبستگی اضطرابی میداند و میگوید: «گاهی مادر در رابطه با کودک بیتوجه است؛ مثلاً مادر هنگام شیر دادن به کودک به افق خیره میشود و به نگرانیهای خودش فکر میکند. درواقع مادر نیازهای فیزیولوژیکی کودک را تأمین میکند اما او را از نیازهای عاطفی خود محروم میکند، اینجاست که دلبستگی اضطرابی در کودک شکل میگیرد و ناخودآگاه کودک در بزرگسالی دچار اضطراب میشود و در تمام مراحل زندگی اضطراب در او موج میزند.»
ناظری نوع سوم دلبستگی را دلبستگی اجتنابی دانست و افزود: «در دلبستگی اجتنابی، مادر متناسب با نیازهای خود به کودک توجه میکند و هرزمانی که حالش خوب است به کودک توجه نشان میدهد. این کودکان در بزرگسالی، اجتنابی عمل میکنند و وقتی وارد رابطه میشوند یکزمانی بهترین رابطه را ایجاد میکنند و یکزمانی با همان سرعتی که آمدند، از رابطه غیب میشوند؛ این افراد حتی در شغل و حرفهشان نیز همینطور عمل میکنند.»
برآورده نشدن انتظارات در زندگی مشترک زمینهساز اضطراب است
به گفته ناظری، ترسها و اضطرابهای دوران کودکی تنها دلیل اضطراب رابطه نیست؛ گاهی با ورود در یک رابطه عاطفی، فرد احساس میکند نیازها، خواستهها، تعهدات و قولهای دادهشده عملی نمیشود، اینجاست که سطح اضطراب فرد بالا و امنیت فرد پایین میرود.
این روانشناس تأکید میکند: «اضطراب میتواند مانعی در روابط باشد و بهطور بالقوه منجر به عدم اعتماد و صمیمیت شود؛ ازاینرو، لازم است تا با راهکارهای مناسبی که در آینده به آنها اشاره میکنم به مقابله با اضطراب پرداخته و کیفیت زندگیتان را بهبود ببخشید.»
نظر شما