چرا زوجین در میانسالی دچار ناسازگاری می‌شوند؟

ایرنا- تهران- با مراجعه به دادگاه‌های خانواده و شوراهای حل اختلاف متوجه اختلافات و ناسازگاریهای زوجین در سنین بالا می شویم. زوجینی که بیش از ۴ یا ۵ دهه با هم زندگی کرده‌اند و اکنون تاب تحمل ندارند. اما به راستی علت بروز این اختلافات چیست و برای حل آنها چه راهکارهایی وجود دارد؟

به گزارش ایرنا زندگی- مصطفی و فاطمه پس از ۵۰ سال زندگی مشترک، قصد جدایی دارند. آنها معتقدند از ابتدای ازدواج با هم مشکل داشتند و فقط بخاطر خانواده و فرزندانشان با هم زندگی می‌کردند و اکنون که فرزندانشان تشکیل خانواده داده‌اند قصد دارند از هم جدا شوند.

مهری و حسین هر کدام بیش از ۷۰ سال سن دارند، حسین از بیماریهای متعدد همسرش خسته شده و میگوید من خودم نیاز به مراقبت دارم و نمی توانم به امور همسرم رسیدگی کنم.

علی و نرگس با داشتن ۵ فرزند و ۱۲ نوه بخاطر بازنشستگی علی آقا با مشکلاتی مانند دخالت هایش در امور خانه مواجه شده اند. هرکدام از ما با نگاه به اطرافمان مثال های این چنینی زیادی می بینیم، میانسالان و کهنسالانی که بعد از سالها زندگی مشترک با یکدیگر ناسازگارند و حتی قصد جدایی دارند. در این خصوص با دکتر نیره السادات روحانی، کاندیدای دکتری روان شناسی سلامت دانشگاه خوارزمی به گفت و گو نشستیم.

میانسالی و آغاز بحرانها ‌و تعارض های این دوره

دکتر روحانی پیش از پرداختن به عوامل مؤثر بر جدایی زوجین در میان سالی که آن را طلاق خاکستری می نامند، ابتد توضیح مختصری در خصوص سومین دورۀ زندگی  میانسالی و اهمیت این دوره از زندگی داد و گفت: میانسالی دوره ای است که به سختی می‌توان آن‌را توصیف کرد، زیرا در نگرش و رفتارهایشان تفاوت‌های زیادی دیده می‌شود. میانسالان، با تناقض‌هایی در ابعاد مختلف خود، مواجه هستند. مثلاً، آنها همراه با تغییرات جسمی و افت تدریجی برخی از قسمت‌های بدن ، شاهد افزایش عملکرد در ابعاد دیگر خود هستند. یا زمانی که در اوج شکوفایی حرفه ای و خانوادگی خود هستند و احساس می‌کنند بر زندگی مسلط شده‌اند، متوجه کم شدن تسلطشان بر فرزندان‌شان می‌شود. جدیت آنان به دلیل گستردگی دامنۀ مسئولیت‌هایشان در تضاد با این است که می بینند از لحاظ هیجانی نرم‌خو، گرم، پذیرا و نسبت به خانواده، همسر، فرزندان و دوستان عاطفی‌ترشده اند.

درصورتی که، افراد میانسال نتوانند با تعارض‌های دورۀ سنی و زندگی خود سازگار شود، حالت ناسازگارانه‌ای به نام بحران میانسالی را تجربه خواهد کرد.

وی ادامه داد: افراد در سنین ۶۰-۵۰ سالگی، متناهی بودن زمان، سرنوشت‌ و شکست‌های گذشته را می‌پذیرند و به طرح دوبارۀ پرسش‌هایی می پردازند که بتوانند معنای زندگی‌ خود را بازبینی یا بازسازی کنند. فرد میانسال، بیشتر از قبل به مقولۀ تمام شدن زندگی در این دنیا و پایان عمر فکر می‌کند. تا کنون فرد حساب می‌کرد که چند سال گذشته است، اکنون حساب می‌کند که چند سال مانده است. جمع این تضادها، گاهی باعث ایجاد تناقضی خسته کننده در آنها می‌شود. تاجایی که ممکن است به این نتیجه برسند که؛ الان می‌خواهم کارهایی را شروع کنم که دلم می‌خواهد.

درصورتیکه، افراد میانسال نتوانند با تعارض‌های دورۀ سنی و زندگی خود سازگار شود، حالت ناسازگارانه‌ای به نام بحران میانسالی را تجربه خواهد کرد. نحوۀ کنار آمدن با بحران و تعارض های میانسالی بر تغییراتی که در آیندۀ زندگی میانسالان اتفاق می‌افتد، مؤثر خواهد بود. در نتیجه، می توان علت جدایی برخی میانسالان را  مواجهۀ ناکارآمد آنان با بحران و تعارض های میانسالی شان دانست.

علل بروز طلاق در میانسالی و کهنسالی

این روانشناس سلامت در بیان علل بروز طلاق در سنین بالا گفت: طلاق در هر سنی که اتفاق بیفتد، دلایل و علت‌های مختلف و پیچیده‌ای دارد. از عوامل تأثیرگذار بر جدایی می‌توان به دلایل فردی، بین فردی، دلایل محیطی و فرهنگی و همچنین، به شرایط زمانی و موقعیتی اشاره کرد. در بررسی علل طلاق باید برخی از متغیرهای جمعیت شناختی مانند سن، جنسیت، سطح تحصیلات و وضعیت اجتماعی- اقتصادی را نیز در نظر گرفت. برخی پژوهشگران ایرانی عواملی مانند؛ خشونت و سایر اختلالات رفتاری مانند اعتیاد، اختلال‌های روان‌شناختی و عوامل ادراکی، عوامل اقتصادی و اجتماعی مانند فقر، سطح تحصیلات، خیانت، نداشتن توافق اخلاقی، اختلاف سن زیاد و مشکلات جنسی را عامل جدایی زوجین ایرانی دانسته‌اند.

علاوه بر عوامل مشترک گفته شده، ادامه دار بودن تعارضات بین فردی و ناکارآمدی و فقدان مهارت‌های زناشویی، جدایی عاطفی، مشکلات حل نشده‌ی سالهای قبل و دور شدن و  استقلال فرزندان را هم می توان از عوامل تأثیر گذار بر جدایی میانسالان ذکر کرد. علاوه بر این، ممکن است تاب آوری میانسالان به دلیل شرایط جسمی و بیماری پایین بیاید.

بازنشستگی یکی دیگر از بحران‌هایی است که میانسالان با آن مواجه هستند و می‌تواند بر روابط زوجین اثر بگذارد. دور از انتظار نیست اگر شرایط و بحران‌های اقتصادی حاکم بر جامعه و تنش حاصل از بی ثباتی این دوران را هم در زمرۀ علل جدایی میانسالان قرار بدهیم، زیرا شرایط اقتصادی همبستگی مثبتی با استرس مالی و خطر طلاق خاکستری دارد و افرادی که نمی‌توانند به راحتی مخارج زندگی خود را تامین کنند، به احتمال بیشتری پس از ۵۰ سالگی پیوند زناشویی خود را فسخ خواهند کرد.

نیره السادات روحانی در ادامه افزود: پژوهش علمی دیگری علت طلاق خاکستری در سوئد را نداشتن پروژه مشترک دو نفره، تغییر شخصیت زوجین به دلیل بیماری های مرتبط با سن، فراغت و رهایی از مسئولیت فرزندان و استقلال آنها و آخرین ماجراجویی عاشقانه برای ایجاد و تجربۀ حس جوانی ذکر کرده است.

در آخر، می‌توان حرکت جامعۀ سنتی ایران به سمت فردگراییِ مدرنیته را از دیگر عوامل مؤثر بر طلاق خاکستری عنوان کرد. در جوامع سنتی نگرش و سبک زندگی جمع گرایانه میتواند موجب افزایش رضایت از زندگی زناشویی باشد. در نتیجه، در این جوامع حرکت به سمت فرد گرایی می تواند موجب عدم رضایت زوجین و جدایی و طلاق بشود.

چرا زوجین در میانسالی دچار ناسازگاری می‌شوند؟

راهکارهای مقابله با ناسازگاری های منجر به جدایی در سنین بالا

- اولین راهکار پیشنهادی این است که افراد با دورۀ میانسالی و ویژگی‌های این دوره از زندگی خود بیشتر آشنا شوند تا بتوانند به نیازها و خواسته‌هایی که برایشان ایجاد شده است پاسخ های کار آمدتر  و کم هزینه تری دهند. طلاق پاسخ پر هزینه‌ای است که مشکلات عاطفی، رفتاری و خطرات سلامتیِ جدی ایجاد خواهد کرد. مثلاً به جای تجربۀ احساس جوانی با جستجوی عشق و ارتباط با دیگری، عشق و شور را در اهدافی تجربه کنند که از دل ارزش‌هایشان به دست آمده است. مثل بازی کردن و وقت گذرانی با فرزندان و نوه هایشان و با رسیدن به این اهداف حس جوانی را در خود ایجاد کنند.

- سبک زندگی فعال همراه با ورزش و تغذیۀ سالم انتخاب کنند و زمان‎هایی را به فعالیت‌های دلخواهی که همیشه دوست داشتند انجام دهند و آموزش و یادگیری در حوزه‌های مورد علاقۀ خود اختصاص دهند.

- اهداف جدید ارزشمندی انتخاب کنند که به زندگی شان معنای عمیق‌تری بدهد، مثلاً در فعالیت‌های داوطلبانه و خیرخواهانه شرکت کنند.

- از نظر پزشکی سلامت خود را پایش کنند و ویتامین‌ها و مکمل‌هایی که بر خلق آنها تأثیرگذار و مورد نیاز بدنشان است را دریافت کنند. در صورتیکه بیماری‌های مزمنی مانند فشار خون و دیابت دارند، رژیم دارویی خود را رعایت کنند. در صورت ابتلا به دردهای مزمن یا بیماری‌های جدی مانند سرطان و غیره علاوه بر رعایت کردن رژیم دارویی و درمانی خود، از متخصصین در حوزۀ روانشناسی سلامت کمک بگیرند تا راجع به نگرانی هایشان گفتگو کرده و یاد بگیرند استقلال خود را پیدا کرده و با بیماری سازگارانه زندگی کنند.

- به وضعیت خواب خود توجه کنند. چون خواب تأثیر زیادی بر خلق و خو و وضعیت شناختی و روان شناختی افراد دارد.

- ارتباط های اجتماعی خود را تقویت کرده و در جمع گروه همسالان یا اجتماع هایی که با آنها اشتراک دارند شرکت کنند.

- در صورتی که بازنشسته شده‌اند، مشغول به فعالیت جانبی متناسب با شرایط خود شوند.

چرا زوجین در میانسالی دچار ناسازگاری می‌شوند؟

راهکارهای بهبود روابط زوجین

- مهارت هایی مانند حل مسأله، کنترل خشم، گوش دادن فعال، برقراری ارتباط زوجی مؤثر، تعیین حد و مرزها، برنامه ریزی مشترک برای اوقات مشترک، برنامه ریزی مالی مشترک، شرکت در فعالیت‌ها و برنامه‌های مشترک، برگزیدن سبک زندگی فعال و کمک به یکدیگر برای اجرایی شدن برنامه ریزی ها و ... را با هم یاد بگیرند و در مسیر یادگیری همراه و همگام هم باشند.

- با تغییراتی که در همسر خود می بینند، از نظر سلامتی یا روان شناختی سازگارانه و همدلانه کنار بیایید. دنیا مدام در حال تغییر و دگرگونی است و در طول زندگی حوادث و اتفاق هایی رخ خواهد داد که در کنترل ما نیستند. برای کنار آمدن یا دنیایی که دار قرار نیست، شفقت ورزی و کمک‌های همدلانه قرار دلهای بی‌قرار خواهد بود.

 - برای مشکلات اقتصادی خود راه‌حل‌های مشترکی بیندیشند و با هم همراه شوند.

- وقتی در حوزۀ ارتباطی با مشکلی مواجه می‌شوند که راه‌حل آن را پیدا نمی‌کنند از متخصصین حوزۀ روان شناسی کمک بگیرند.

- برای کم کردن اثر تفاوت‌های سنی مطالعه می‌تواند شما را با شرایط و نیازهایی که مربوط به سن افراد است آشنا کند. متخصصین حوزۀ روانشناسی نیز می‌توانند به شما کمک کنند.

- یکی از نیازهای افراد در اواخر میانسالی و سالمندی ارتباط با فرزندان و  نوه هاست. این رابطه برای شما شفابخش و برای آنان منبع خیر و برکت است. پس، روابطشان را به گونه ای سازماندهی کنند که همگی بتوانند از این منبع انرژی عاطفی بهره مند باشند.

- در صورتی که مشکلشان مربوط به سطح تحصیلات متفاوتشان می‌شود، حوزه‌های مشترک و مورد علاقۀ خود را مشخص کرده و بر این حوزه‌ها بیشتر متمرکز شوند.

- در صورتی که یکی از آنها با بیماری مزمن جدی مانند سرطان مواجه است، مسلماً مدل روابط و بسیاری از جنبه‌های زندگیتان تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. داشتن برنامۀ منظم زندگی در حوزه‌های مدیریت مالی، دریافت درمان‌های پزشکی، مدیریت امور خانه و تقسیم کارها و غیره کمک کننده خواهد بود.

بعضی ازعلل طلاق خاکستری، راه کارهای فرهنگی، مشکلات اقتصادی و برنامه‌ریزی‌های گسترده و عمومی نیاز دارند که مربوط به سیستم‌های کلان دولتی خواهد شد.

باورهای نادرست در مورد بیماری و رفتارهای فرد مبتلا می‌تواند منجر به ناامیدی و عدم سازگاری شود

علت این گونه ناسازگاریها، به غیر از بیماری آلزایمر، در بسیاری از مواقع به  عدم شناخت بیماری، انتظارات و باورهای اشتباه دربارۀ بیماری، عدم مدیریت شرایط، عدم مدیریت استرس مربوط می‌شود که در ادامه موجب ناسازگاری فرد بیمار و خانوادۀ  همسر او با بیماری و شرایط خواهد شد.

بیماریها در ذات خود استرس آور هستند. در شرایط حاد، بیماری به یکباره ظاهر می‌شود و بعد از درمان در بازۀ زمانی مشخصی از بین می رود. در بازۀ شروع علائم تا درمان کامل، تمرکز فرد و خانواده بر درمان است و بعد از درمان شرایط به حالت قبل باز میگردد. اما، مزمن بودن بیماری، به این معنی است که شرایط به حالت قبل بر نمیگردد. در بیماری‌های مزمن، بحث بر سر بهبود نیست، بلکه کنترل علائم هدف اصلی است. به عبارت دیگر، فرد و اطرافیان او با شرایط مزمن استرس‌آوری مواجه هستند که باید یاد بگیرند خود را با آن شرایط تطبیق داده و سازگار شوند، یعنی نه آن را ندیده بگیرند و کتمان کنند، نه درگیر باورهایی مثل معجزه شوند و خود را به صورتی غیر واقعی دلخوش کنند و نه آنقدر به بیماری اهمیت دهند که جنبه‌های دیگر زندگی شان فراموش شود.

در بیماری‌های مزمن تبعیت دارویی و پیگیری‌های منظم نیاز است و فرد و خانواده باید سبک زندگی خود را متناسب با شرایط پیش آمده اصلاح کنند. تمام موارد گفته شده، نیاز به مدیریت و سازمان دهی مجدد شرایط دارد و این مدیریت مهارتی آموختنی است که افراد می توانند آنها را یاد بگیرند.

آلزایمر را جدا کردیم از آن جهت که وقتی فردی مبتلا به آلزایمر می‌شود، شرایط مزمن به حالت کنترل شده در نمی آید. یا به عبارت دیگر، شرایط به حالت قبل بر نمی‌گردد و بیمار از نظر سلامتی رو به افول می‌رود و نگهداری بیمار برای مراقبان سخت‌تر خواهد شد. در فازهای انتهایی بیماری آلزایمر، بیماران حالت آگاهی و هشیاری مرسوم را تجربه نمی‌کنند و برخی از آنان گاهی قبل از مرگ، دوره هایی از زندگی نباتی را تجربه می کنند. مسلماً در این شرایط همسری که تا حدودی همسن خود بیمار است و توان فیزیکی و جسمی محدودی دارد، نمی‌تواند به تنهایی از بیمار مراقبت کند و دریافت حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی می‌تواند در حفظ وضعیت زوجین کمک کننده باشد. 

چرا زوجین در میانسالی دچار ناسازگاری می‌شوند؟

راهکارهای حفظ رابطه سالم زوجین از جوانی تا کهنسالی

- سلامت روانشناختی و جسمی زوجین از کودکی

فردی که سلامت روان شناختی و جسمی دارد، زندگی غنی‌تری خواهد داشت و روابط سالم‌تری را تجربه میکند. زیرا، سوگیری‌های شناختی، قضاوت‌های ناکار آمد، رفتارهای غیر مؤثر و انتخاب‌های نادرست کم‌تری دارد. پس، گذر موفقیت آمیز از هر دورۀ سنی و رشدی، راه را برای موفقیت‌های آینده هموارتر خواهد کرد.

از این منظر، بیشتر راهکارهایی که می‌توان برای موفقیت یک فرد در ازدواج ارائه داد به دوران قبل از ازدواج  و در ارتباط با والدین، مدرسه و جامعه بر می‌گردد. والدینی که با مراحل رشد کودک و نیازهای جسمی و روان شناختی او در هر مرحلۀ زندگی او آشنایی دارند و می‌دانند کودکی چیست، نوجوانی چیست و فرزندان در هر کدام از این مراحل برای رشد شناختی و روان شناختی چه نیازهایی دارد، می‌توانند فرزندان سالم‌تری تربیت کنند.

- آموختن مهارتهای ضروری زندگی

یادگیری مهارت‌های ضروری مانند مهارتهای ارتباط مؤثر، کنترل هیجان، تصمیم‌گیری، جرأت مندی، مدیریت زمان و برنامه ریزی، ارزش گزینی و هدف گذاری، خود مراقبتی، مهارت ذهن آگاهی، خود آگاهی، همدلی، مهارت‌های شناختی مانند توجه و تمرکز شنیداری و دیداری، حل مسأله، تفکر نقاد و خلاق، تسهیل هویت‌یابی و تقویت اراده می‌توانند در تربیت انسان سالم و آیندۀ ارتباطی او مؤثر باشند.

فردی که مراحل رشد قبلی خود را اینگونه و به سلامت و موفقیت طی کرده باشد، فرد بزرگسال، جوان، در شرف استقلالی است که ارزشهای خود را میشناسد و زندگی هدفمندی را برای خود برنامه ریزی کرده است. این فرد حتی وقتی زندگی سخت می‌گیرد و شکست می‌خورد، فرد شکست خورده‌ای نخواهد بود چون میداند هر شکست در سیاست که کوله بار تجربه های او را غنی ترخواهدکرد. اودرگذر ایام، معناهای زیادی برای زندگی خود پیدا میکند و زندگی عمیقتری خواهد داشت. او فرد بزرگسالی خواهد شد که برای طی سفر زندگی، همسفر مطمئن تری را انتخاب خواهد کرد.

- آشنایی با ضعف ها و ایرادهای خود و رفع آن

فردی که در آستانۀ انتخاب شریک زندگی یا شریک عاطفی است و می داند در برقراری ارتباط و پذیرفتن مسئولیت های خود در برخی از جنبه ها ضعف دارد، می تواند هر کدام از مهارت های معرفی شده در بالا را بیاموزد و خود را ارتقا بدهد. مشاوره های پیش از ازدواج در انتخاب شریک زندگی کمک مؤثری خواهد بود.

فردی که در ارتباط با همسر و فرزندان خود مشکل دارد نیز، بعد از شناخت مشکل و علت ایجاد آن می تواند با استفاده از مهارت حل مسأله، همراه همسر و اگر نیاز باشد فرزندان، به مقابله با مشکل اقدام کند. و در کنار حل مشکل، از توانمند سازی خود و خانواده غافل نشود. یعنی مشکلات و نقاط ضعف ارتباطی خود، همسر و فرزندان را بشناسد و آموزش لازم برای فراگیری مهارت مورد نیاز را دریافت کند. در این موارد، استفاده از کمک متخصصین روان شناس خانواده درمانگر یا زوج درمانگر می تواند کمک کننده باشد.

- تعیین حد و مرزهای مشخص

یکی از بنیان های اساسی که باید در ابتدای زندگی مشترک ایجاد کرد تا ارتباط زوجین تقویت شود،تعیین حد و مرزهای مشخص فردی و تعیین حد و مرزهای مشخصی برای دایرۀ زندگی مشترکشان است. در سایۀ این حد و مرز مشخص، زندگی مشترک زوج در معرض هر دیگری قرار نمی‌گیرد و می‌توانند ارتباط سالم و طولانی مدتی با اقوام نزدیک دو طرف داشته باشند.

- تفریحات دو نفره

 انجام فعالیت‌های تفریحی دو نفره با زمان بندی مشخص مثلاً هفتگی یا ماهیانه و بدون حضور حتی فرزندان کمک بزرگی به حل و تلطیف مسائل زوجی خواهد کرد. گفتگو و نگاه داشتن نبض حیاتی زندگی یعنی حفظ ارتباط یکی دیگر از راهکارهای مهم و کمک کننده برای حل تعارض‌ها است.

- یک رنگی و یکی شدن

داشتن شفافیت و یکی شدن در امور مالی، ارتباطی، خانوادگی و ... را هم می توان در زمره راهکارهای کمک کننده به حفظ رابطه زوجین قرار داد.

فرد متأهلی که به دلیل محیط پر تنش و داشتن مشکلات زیاد، که غیر قابل حل به نظر می رسند، با همسر خود مشکل دارد و تصمیم به جدایی گرفته است، می تواند قبل از اجرایی کردن تصمیم خود، از کمک متخصصین روانشناس زوج درمانگر استفاده کند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.