فغانی را باید یک نخبه در حوزه کاریش بدانیم. او در حوزه کاری خود طی چند سال اخیر یکی از سرآمدهای داوری در قاره آسیا و کارنامه او تایید میکند که از میان تعداد زیادی از داوران در قاره آسیا و جهان او و تیم داوریش بود که توانست مسابقات مهمی مانند فینال لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۴، دیدار فینال جام ملتهای آسیا ۲۰۱۵، دیدار فینال جام باشگاههای جهان ۲۰۱۵، دیدار فینال فوتبال المپیک ۲۰۱۶ ریو، دیدار نیمهنهایی جام کنفدراسیونها ۲۰۱۷ و دیدار ردهبندی جام جهانی ۲۰۱۸ را سوت بزند و یکی از سرمایههای انسانی ایران در حوزه ورزشی است.
در این زمینه بخوانید:
اما ما در ایران به یک رسم سنتی برخی از دانشجویان و اساتید فعال در حوزههای علمی و آکادمیک را نخبه میدانیم که برداشت غلطی از این مفهوم است.
علیرضا فغانی در حوزه کاری خود یک نخبه است و حالا به تصمیمی رسیده که باعث شده ایران را به قصد زندگی در یک کشور نزدیک به قاره آسیا ترک کند. موضوعی که میتوان آن را به فصل مشترکی میان نخبگان ایرانی مهاجر تعمیم داد.
فغانی دلایل خاصی را برای مهاجرت از ایران داشت و این دلایل مربوط که حیطه کاری او میشد. زد و بندها، باند بازیها در حوزه ورزش، فشارهای ناشی از فوتبال دو قطبی، زیرساختهای ضعیف در حوزه ورزش و ناتوانی در مواجهه با دستاندازهایی که مانع از ادامه کار حرفهای او در ایران میشد.
حالا این شرایطی که برای فغانی تحمیل شده را با دیگر نخبهها در حوزههای موسیقی، سینمایی، علمی، ورزشی، فعالان استارتآپهای داخلی و استادان دانشگاه در رشتههای خاص مقایسه کنید.
عموم نخبگان ایرانی که در دهههای اخیر از ایران مهاجرت کردهاند دلایلی مانند دلایل فغانی دارند. اینکه عرصه بر آنها تنگ آمده، تبعیضها و محدودیتهای داخلی مانع از فعالیتهای حرفهای آنها میشود و بالاخره در جایی از زندگی تصمیم میگیرند از ایران به کشور دیگری مهاجرت کنند.
تجربه مهاجرت فغانی نشان میدهد ما در ایران هنوز در حال فراری دادن نخبگان هستیم!
نظر شما