«همه این کارو می‌کنند»؛ چرا نوجوانان به این جمله پناه می‌برند؟

تهران - ایرنا- «چرا این کار را کردی؟» پاسخ ساده است: «همه این کار را می‌کنند.» معصومه فارسی‌نژاد، روان‌شناس و روان‌درمانگر نوجوان معتقد است همین جمله کوتاه، نشانه یک سازوکار روانی عمیق در نوجوانان است؛ واکنشی که اگر درست فهم نشود، می‌تواند مسیر تربیت و ارتباط را به چالش بکشد.

به گزارش ایرنا زندگی- در دنیای پرهیاهوی امروز، «هم‌رنگ جماعت شدن» دیگر فقط یک ضرب‌المثل نیست؛ تبدیل به یکی از چالش‌های اصلی پدر و مادرها در گفت وگو با فرزندانشان شده است. جمله‌ای آشنا که بارها و بارها از زبان نوجوانان شنیده می‌شود: «همه این کار رو می‌کنن!»

جمله‌ای که نه تنها دفاعیه‌ای برای یک رفتار است، بلکه آینه‌ای از نیازهای عمیق‌تر و بحران‌های پنهان دوره نوجوانی به شمار می‌آید.

اما این جمله چه چیزی را فریاد می‌زند؟ نیاز به تأیید؟ ترس از طرد شدن؟ تأثیر رسانه‌ها یا فشار همسالان؟ برای پاسخ به این سؤال‌ها پای صحبت دکتر معصومه فارسی‌نژاد، روان‌شناس و روان‌درمانگر نوجوان و استاد دانشگاه، نشستیم. کسی که سال‌هاست با نوجوانان کار می‌کند و ریشه این رفتارها را نه فقط در مدرسه و خانه، بلکه در ساختار پیچیده روان انسان جستجو می‌کند.

«همه این کارو می‌کنن»؛ چرا نوجوانان به این جمله پناه می‌برند؟

هر انسانی، از همان ابتدای زندگی، یک نیاز عمیق به تعلق دارد

فارسی‌نژاد در ابتدای گفت‌وگو با تأکید بر یک نیاز بنیادین انسان حرفش را آغاز می‌کند:«هر انسانی، از همان ابتدای زندگی، یک نیاز عمیق به تعلق دارد. اینکه جایی باشد که او را بپذیرند، دوستش داشته باشند و احساس امنیت کند.»

او توضیح می‌دهد که در دوران نوجوانی، این نیاز شدت بیشتری پیدا می‌کند. نوجوان، در میانه بحران‌های هویتی و تغییرات هورمونی، بیش از هر زمان دیگری به این حس تعلق نیاز دارد؛ به اینکه عضوی پذیرفته‌شده در گروه همسالانش باشد.«وقتی والدین نوجوانشان را از انجام کاری منع می‌کنند و او در پاسخ می‌گوید "همه این کار را می‌کنند"، در واقع دارد از این نیاز دفاع می‌کند؛ نیازی که می‌خواهد تأیید بگیرد، نپذیرفتنش از سوی گروه را تاب نمی‌آورد.»

«همه این کارو می‌کنن»؛ چرا نوجوانان به این جمله پناه می‌برند؟

ترس از طرد شدن؛ یکی از دلایل پیروی نوجوانان از گروه همسالان

فارسی‌نژاد معتقد است که این رفتار، بخش مهمی از فشار همسالان است:«ترس از طرد شدن، یکی از دلایل مهم پیروی نوجوانان از گروه همسالانشان است. این ترس گاهی آن‌قدر شدید است که نوجوان حتی حاضر می‌شود کاری را انجام دهد که با ارزش‌های شخصی‌اش هم در تضاد باشد؛ فقط برای اینکه از گروه رانده نشود.»

ترس از طرد شدن و رها شدن، معمولاً در دوران کودکی شکل می‌گیرد.

این استاد دانشگاه در بخش دیگری از صحبت‌هایش به ریشه‌های این ترس‌ها اشاره می‌کند. به گفته او، این ترس از طرد شدن و رها شدن، معمولاً در دوران کودکی شکل می‌گیرد.«کودکانی که در سال‌های اول زندگی‌شان به اندازه کافی احساس امنیت نکرده‌اند، مثلاً به دلیل شاغل بودن مادر یا سپرده شدن به افراد دیگر، دچار اضطراب جدایی می‌شوند. اگر این اضطراب درست مدیریت نشود، در شخصیت آن‌ها تثبیت شده و به ترس‌های نوجوانی و بزرگسالی‌شان تبدیل می‌شود.»

او ادامه می‌دهد:«این ترس، تبدیل به یک تله شخصیتی می‌شود؛ یعنی نوجوان همیشه نگران این است که مبادا دیگران او را رها کنند، مبادا تنها بماند. برای همین، در گروه همسالانش همه تلاشش را می‌کند که طرد نشود.»

«همه این کارو می‌کنن»؛ چرا نوجوانان به این جمله پناه می‌برند؟

رسانه‌ها؛ ویترین آرزوهای پر زرق و برق

فارسی‌نژاد معتقد است که رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی هم بخش دیگری از ماجرا هستند. «بچه‌ها از سنین دبستان وارد فضاهایی مثل اینستاگرام می‌شوند. آنجا می‌بینند که هم‌سن‌وسال‌هایشان بلاگر شدند، تبلیغ می‌کنند، دیده می‌شوند و به اصطلاح "پول درمی‌آورند". این تصویرها برای یک نوجوان که تازه دنبال هویت خودش می‌گردد، تبدیل به یک رؤیای دست‌یافتنی می‌شود.»

او اضافه می‌کند: «خیلی وقت‌ها این بچه‌ها برای بیشتر دیده شدن، سراغ رفتارهایی می‌روند که شاید خانواده‌ها قبول نداشته باشند. اما آن‌ها فکر می‌کنند "همه این کار را می‌کنند"؛ چون این تصویر به واسطه رسانه و فرهنگ غالب جامعه برایشان نهادینه شده است.»

جامعه‌ای که چارچوب ندارد

فارسی‌نژاد از نقش فرهنگ جامعه می‌گوید:«وقتی فرهنگ جامعه بعضی رفتارها را عادی جلوه می‌دهد، نوجوان هم تصور می‌کند این رفتارها نه تنها قابل قبول است، بلکه نشانه رشد و موفقیت است. اما والدین از نگاه دیگری به این قضیه نگاه می‌کنند و همین باعث تعارض می‌شود.»

او تأکید می‌کند:«نوجوانان در دوران بلوغ به دنبال مرزها می‌گردند. اگر این مرزها در خانواده، جامعه و رسانه به درستی تعریف نشوند، نوجوان مجبور می‌شود خودش آن را با آزمون و خطا بسازد؛ که بعضی وقت‌ها بهای سنگینی دارد.»

وقتی «نه» گفتن والدین، به «سرکوب» تعبیر می‌شود

در ادامه گفت‌وگو، از فارسی‌نژاد پرسیدیم:  والدین وقتی با چنین موقعیتی روبه‌رو می‌شوند، یعنی زمانی که فرزندشان در واکنش به نهی آن‌ها می‌گوید «همه این کار را می‌کنند»، چطور باید رفتار کنند تا فرزند احساس نکند در حال سرکوب شدن است؟

والدین بدانند نقش بسیار کلیدی در ایجاد حس امنیت، دلبستگی و تعلق خاطر فرزندشان دارند؛ چه در کودکی و چه در نوجوانیاو پاسخ می‌دهد:«نکته اساسی و شاید مهم‌ترین اصل در این موقعیت، این است که والدین بدانند نقش بسیار کلیدی در ایجاد حس امنیت، دلبستگی و تعلق خاطر فرزندشان دارند؛ چه در کودکی و چه در نوجوانی. اگر این حس تعلق و امنیت، قبل از بلوغ به شکلی پایدار و منطقی و البته بالغانه شکل گرفته باشد، نوجوان در مواجهه با فشار همسالان، خیلی بهتر می‌تواند تعادل رفتاری و فکری‌اش را حفظ کند.»

فارسی‌نژاد توضیح می‌دهد که والدین باید به نوجوانشان کمک کنند تا «ارزش‌های شخصی»خودش را شکل دهد. ارزش‌هایی که مستقل از موج‌های زودگذر همسالان یا رسانه‌ها باشد. او با تاکید می‌گوید:«نسل امروز ما تاب‌آوری‌اش پایین آمده؛ پس والدین باید کنارشان بایستند، نه مقابلشان. برای مثال، درباره‌ تأثیر رسانه‌ها و الگوبرداری ناخودآگاه از شبکه‌های اجتماعی و بلاگرها، والدین می‌توانند در یک فضای امن و صمیمی با فرزندشان حرف بزنند. نگرانی‌هایشان را صادقانه اما آرام مطرح کنند. حتی بگویند چه چیزهایی باعث اضطراب‌شان می‌شود. مهم این است که مهارت تفکر انتقادی را به نوجوان یاد بدهند؛ آن‌هم نه با تحمیل، بلکه با گفت وگو.»

«همه این کارو می‌کنن»؛ چرا نوجوانان به این جمله پناه می‌برند؟

گوش دادن فعال و همدلی

او از یک اصل مهم در تربیت نوجوان‌ها حرف می‌زند: «گوش دادن فعال و همدلی» و در ادامه می‌گوید:«والدین باید قبل از هر واکنشی، شنونده‌ خوبی باشند. به جای اینکه فوراً قضاوت یا مخالفت کنند، باید احساسات و انگیزه‌های پشت حرف فرزندشان را درک کنند.در این صورت نوجوان احساس نمی‌کند مقابل والدینش قرار دارد و نیازی هم نمی‌بیند که بیشتر به گروه همسالانی که شاید تأثیر منفی دارند، وابسته شود.»

فارسی‌نژاد توضیح می‌دهد:«بهتر است والدین به‌جای متهم کردن، از سوالات باز استفاده کنند. مثلاً بپرسند:"چرا فکر می‌کنی همه این کار رو می‌کنن؟"،"منظورت از "همه"، دقیقا چه کسانی هستند؟"

این سوالات باعث می‌شود نوجوان به شکل منطقی فکر کند و توضیح بدهد؛ آن‌هم در فضایی بدون فشار، بدون انتقاد و حتی بدون زبان بدن تهدیدکننده.»

دنیای نوجوان امروز، دنیای استدلال و مستند است

این روانشناس کودک و نوجوان تاکید می‌کند که نوجوان امروز، «نسل هوش مصنوعی» است:«باید این واقعیت رو بپذیریم؛ بچه‌های امروز بسیار باهوش‌تر از دوران نوجوانی ما هستند. پس نیاز دارند با منطق، ادله و مستندات قانع شوند. والدین می‌توانند از آمارهای دقیق درباره آسیب‌هایی که رفتارهای پرخطر دارند، استفاده کنند و بدون تحمیل، اطلاعات درست را به نوجوان بدهند.»بچه‌های امروز بسیار باهوش‌تر از دوران نوجوانی ما هستند. پس نیاز دارند با منطق، ادله و مستندات قانع شوند.

فارسی‌نژاد به والدین توصیه مهمی دارد:«آرامش و احترام، دو کلید طلایی در ارتباط با نوجوان‌هاست. تهدید، سرزنش، تحقیر؛ این‌ها جواب عکس می‌دهند. والدینی که با احترام و آرامش رفتار می‌کنند، می‌توانند ارتباط مؤثر و پایداری با فرزندشان داشته باشند.»

«همه این کارو می‌کنن»؛ چرا نوجوانان به این جمله پناه می‌برند؟

چطور استقلال فکری نوجوانان را بدون تحکم تقویت کنیم؟

این استاد دانشگاه بر اهمیت نقش والدین در شکل‌گیری استقلال فکری نوجوانان تأکید می‌کند. او معتقد است مهم‌ترین نکته‌ای که خانواده‌ها باید به آن توجه کنند، ایجاد فضایی برای گفت‌وگو، تعامل و قراردادهای سازنده است؛ نه تحکم و اجبار.

او توضیح می‌دهد:«همیشه به مراجعان نوجوانم و خانواده‌هایشان تأکید دارم که درمان و حل چالش‌های نوجوان، یک فرآیند خانوادگی است؛ نه صرفاً موضوعی فردی. این اختلالات ممکن است رفتاری باشد، ممکن است کلامی یا حتی اخلاقی؛ اما در هر حوزه‌ای، نقش یک والد آگاه، کلیدی است. اصطلاحی که من برایش به کار می‌برم این است: خانواده باید قرارداد صلح داشته باشد.»

فارسی‌نژاد ادامه می‌دهد:«قرارداد صلح یعنی اینکه هر هفته، اعضای خانواده—پدر، مادر، نوجوان و حتی خواهر و برادرها—یک نظام تعاملی مشخص را برقرار کنند. به این شکل که هر نفر از طرف مقابلش یک خواسته‌ واضح، منطقی و دست‌یافتنی داشته باشد؛ خواسته‌ای که در حد ظرفیت هر دو طرف باشد و به‌طور دقیق بیان شود. مثلاً نگویند "رفتارت خوب باشد" یا "حرف گوش کن"، بلکه جزئی‌تر توضیح بدهند؛ مثل اینکه: "لطفاً این هفته هر ماگی را که به اتاقت می‌بری، بعد از استفاده به آشپزخانه برگردان و در سینک بگذار." این خواسته باید مشخص و شفاف باشد، نه کلی و مبهم.»

قرارداد صلح یعنی اینکه هر هفته، اعضای خانواده—پدر، مادر، نوجوان و حتی خواهر و برادرها—یک نظام تعاملی مشخص را برقرار کنند

فارسی‌نژاد به نکته‌ای مهم اشاره می‌کند:«نکته کلیدی این قرارداد صلح این است که خواسته‌ها در تقابل با هم قرار نگیرند. مثلاً نوجوان نگوید: "من هم در عوض می‌خواهم هیچ‌وقت به من نگویید لیوانم را از اتاق بیرون بیاورم!" این نوع درخواست، مقابله‌ای است و هدف ما برقراری یک تعامل سالم و بدون چالش است.»

او تأکید می‌کند که در طول هفته، هیچ تذکر یا هشداری نباید به یکدیگر بدهند:«هیچ آلارم و تهدیدی! فقط آخر هفته، هر کس برای خودش یادداشت‌هایی از اجرا یا عدم اجرای خواسته‌هایش می‌نویسد. سپس در پایان هفته، همه دور هم جمع می‌شوند و دلایل منطقی برای انجام نشدن یا انجام دادن خواسته‌ها را با آرامش مطرح می‌کنند. این جلسه را من گفت‌وگوی تمدن‌ها می‌نامم؛ زمانی برای تبادل نظر، بدون قضاوت و با هدف بهبود تعاملات.»

فارسی‌نژاد به ضرورت استمرار این روند اشاره دارد و می‌گوید:«این تعامل و گفت‌وگوی مداوم، به تدریج باعث می‌شود نوجوان هم احساس تعلق پیدا کند و هم استقلال فکری‌اش رشد کند؛ چون یاد می‌گیرد تصمیم بگیرد، تعهد بدهد و مسئولیت بپذیرد.»

«همه این کارو می‌کنن»؛ چرا نوجوانان به این جمله پناه می‌برند؟

یادآوری مهم برای والدین؛ همدلی و درک در مسیر استقلال نوجوانان

او در پایان، یک یادآوری مهم برای والدین دارد:«نوجوانان در این سن، در مرحله‌ گذار از وابستگی به استقلال هستند؛ در حال کشف هویت خودشان‌اند. اگر والدین با آن‌ها با همدلی، درک و آرامش رفتار کنند، نوجوانان می‌توانند در برابر فشارهای بیرونی، چه فشار همسالان و چه تأثیر رسانه‌ها، مقاومت کنند.»

اگر والدین کمال‌گرا باشند و مدام باید و نباید داشته باشند، نوجوانشان هم در بزرگسالی همین مسیر را ادامه می‌دهد

فارسی‌نژاد می‌گوید:«یادتان باشد، نوجوانان مثل طوطی رفتارهای والدین را ضبط می‌کنند! حتی اگر در لحظه بگویند دوست ندارند یا عصبانی شوند، همان رفتارها را بعدها تکرار می‌کنند. اگر والدین کمال‌گرا باشند و مدام باید و نباید داشته باشند، نوجوانشان هم در بزرگسالی همین مسیر را ادامه می‌دهد؛ با احساس ناکافی بودن، بی‌رضایتی و کمال‌گرایی افراطی.»

و او جمع‌بندی می‌کند:«وظیفه ما این است که نوجوان را از احساس طرد شدن دور کنیم، به او حس امنیت، تعلق و دوست‌داشتگی بدهیم. در چنین فضایی، نوجوان یاد می‌گیرد که هم می‌تواند بخشی از یک جمع باشد و هم هویت مستقل خودش را حفظ کند؛ بدون اینکه ناچار شود همیشه "هم‌رنگ جماعت" شود.»

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.