گروه ایرنا زندگی؛ روایت مادرانه- ماههاست دلم میخواسته برای مردم غزه کاری کنم. جلوی موشکها را که ظاهرا نتوانستم بگیرم. حداقل در تشیع غریبانه شهدایشان شرکت کنم و با آنها همدردی کنم . زیر تابوت شهدا صدایم را رها کنم و فریاد مرگ بر اسرائیل سر دهم. اشکها و بغض هایم را دستمایه دعا برای مرگ رژیم صهیونیستی کنم و دنبال تابوت شهدا برای تعجیل در ظهور دعا کنم.
نشد. دستم کوتاه بود و پایم به غزه نرسید.
اما امروز!...
امروز شهیدی از میان مردم مظلوم فلسطین و غزه را در شهر خودم تشییع میکنند. یک شهید به قامت صبر و استقامت و به صلابت رهبری مقاومت. یک شهید در لباس مهمان. مهمانی گرامی از جنس مظلومیت فلسطین. و چه عطری در شهرمن میپیچد. امروز خواهم رفت. خودم، با همه فرزندانم. برای مظلومیت بچه های مظلوم غزه که حالا یتیم از پدری شدند که روح مقامت داشت.
هرچند علمش زمین نخواهد ماند اما جایش خالی میشود. می رویم برای رویاندن امید در دل بچه های مظلوم فلسطین. می رویم و پشت سر رهبرمان بر پیکر شهید مقاومت نمازی به عشق ظهور میخوانیم. چون یقین داریم خون این شهدا، راه ظهور را باز میکند.
ایمان داریم حالا هنیه شهید با دستهای بازتر به کمک حاج قاسم، ابومهدی المهندس و دیگر رهبران شهیدِ مقاومت، از آن بالا با شوق در تدارک ظهورند. به قول امام عزیزمان در قهقهه مستانه شان و در شادی وصالشان عند ربهم یرزقونند.
تشییع شهید مقاومت بوی خونخواهی و رایحه ظهور دارد. شکوه تشییع امروز رعشه بر دل دشمنان خدا خواهد انداخت. اصلا از جنس «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةࣲ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَیۡلِ تُرۡهِبُونَ بِهِۦ عَدُوَّ ٱللَّهِ وَعَدُوَّکُمۡ» است.
جمعیت ما قوه و نیروی ماست که ترس در وجود دشمنان خدا می اندازد. همه ما می رویم به بدرقه میهمان عزیزمان. ما رسم داریم چند قدمی را پشت مهمان برویم. آن هم مهمانی که از این شهر به بهشت می رود.
نظر شما