بسیاری از روانشناسان اعتقاد دارند بیماری اصلی قرن بیست و یکم، افسردگی است. این بیماری برخلاف بیشتر بیماریهایی که بشریت تا همین چند سال پیش به دنبال مبارزه به آنها بوده، فکر و ذهن آدمی را درگیر خود میکند. درگیریهای روانی بیماری پیچیدهای مانند افسردگی، راهحلهایی نیاز دارد که به اندازه کشف واکسن آسان نیست. اگرچه این روزها همه ما منتظر کشف واکسن ویروس کرونا هستیم اما ویروس افسردگی بیشتر از این بیماری ناشناخته به ما نزدیک است. بیانگیزگی، یکی از اصلیترین ویژگیهای افسردگی است. روشهای سادهای برای بازیابی افسردگی وجود دارد که یکی از آنها بدون شک استفاده از فیلمهای سینمایی است.
فیلمهای سینمایی، انتخابی ساده و جذاب هستند تا با کمک آنها نه تنها سرگرم شویم بلکه تلاش کنیم تا انگیزهای که از دست میدهیم را دوباره پیدا کنیم. سوژههای بینظیری در دنیای سینما وجود دارد که صعود تدریجی افراد در زندگیشان را به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر میکشد. اگر احساس میکنید این روزها در قرنطینه خانگی به کسب دوباره انگیزه نیاز دارید، با تماشای این ۵ فیلم انگیزه خود را بازیابی کنید.
Cast Away (دور افتاده)
نمره منتقدان: ۹۰ از ۱۰۰
تام هنکس بازیگری دوستداشتنی است که به تماشای او در بهترین فیلمهای سینما عادت داریم. فیلم «دور افتاده» شاید یکی از بهترین فیلمهای او باشد. او در این فیلم نقش کارمند یک اداره پست به نام چاک نولاند را ایفا میکند که به شدت درگیر مشغلههای کاریاش است. او در یک قدمی ازدواج و پیش از آغاز سال نو، به ماموریتی مهم فراخوانده میشود. اما هواپیمای چاک پیش از رسیدن به مقصد سقوط میکند. چاک برای مدتی در دریا سرگردان است و در نهایت به یک جزیره خالی از سکنه میرسد. حالا چاک باید برای زندهماندن تلاش کند و با فراموشی همه دغدغههای قبلیاش، برای نجات از جزیره، چارهای بیاندیشد.
Cinderella Man (مرد سیندرلایی)
نمره منتقدان: ۸۰ از ۱۰۰
این فیلم روایتگر داستان واقعی زندگی مردی به نام جیم برادوک است که تنها برای تامین هزینههای زندگی خانوادهاش مجبور شد وارد دنیای بوکس شود. انگیزه قابل تحسین او برای تبدیلشدن به بوکسوری شناختهشده، در سکانس به سکانس فیلم «مرد سیندرلایی» دیده میشود. جیم از مردی فقیر که بحرانهای اقتصادی آمریکا زندگی او را در آستانه نابودی قرار داده بود، به بوکسوری تبدیل میشود که عنوان قهرمانی جهان را از آن خود میکند.
The Pursuit of Happyness (در جستجوی خوشبختی)
نمره منتقدان: ۶۷ از ۱۰۰
کریس گاردنر زندگی معمولیاش را دوست ندارد. او رویای بزرگ موفقیت در بورس را در سر میپروراند اما همسرش این سبک زندگی را دوست ندارد. او تصمیم میگیرد کریس و پسرشان را ترک کند تا پیش از نابودی احتمالی زندگیاش، راهی برای زندهماندن پیدا کند. اما کریس ناامید نمیشود. او به همراه پسرش آواره خیابانها میشود تا روزها برای واردشدن در یک شرکت فعال در بازار بورس تلاش کند و شبها هم جایی برای خوابیدن پیدا کند. اما این وضعیت قرار نیست همیشگی باشد. کریس برای رویایش میجنگد.
Million Dollar Baby (عزیز میلیون دلاری)
نمره منتقدان: ۹۰ از ۱۰۰
مگی فیتزجرالد در سی و دو سالگی زندگیاش را دوست ندارد. او همیشه رویای تبدیلشدن به یک بوکسور محبوب را یدک کشیده و باور دارد باید روزی به آن دست پیدا کند. بنابراین مسیر زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد. او با اصرار فراوان موفق میشود فرانکی دان را قانع کند تا او را آموزش دهد. فرانکی که بوکسورهای معروفی را تمرین داده، پس از مقاومت برابر آموزش بوکس به مگی در نهایت او را به یک بوکسور حرفهای تبدیل میکند. مگی به بوکسوری آماده تبدیل میشود که با پیروزی مقابل یک رقیب خشن و فاسد شهرت عظیمی کسب میکند. اما رقیب او، از موفقیت او عصبانی میشود و پیش از ترک رینگ مسابقه با ضربهای اساسی او را بیهوش میکند. با این حال بیهوشی عمیق و طولانی هم نمیتواند زندگی مگی را نابود کند.
The King Speech (سخنرانی پادشاه)
نمره منتقدان: ۹۵ از ۱۰۰
جرج پنجم، نخستین پادشاه بریتانیایی است که میتواند با استفاده از رادیو برای مردم سخنرانی کند. او از دنیا میرود و پس از او پسرش به سلطنت میرسد. بنابراین برادر کوچک او یعنی آلبرت حالا ولیعهد بریتانیا است اما از یک ضعف کوچک رنج میبرد. او لکنت دارد و نخستین بار آن را در یک رویداد بینالمللی آشکار کرده است. الیزابت، همسر آلبرت، با یک گفتار درمان تماس میگیرد تا آلبرت را درمان کند. او در ابتدا مقاومت میکند اما پس از آن که متوجه میشود بیمارش بهزودی پادشاه بریتانیا میشود، تصمیم میگیرد به او کمک کند. با این حال آلبرت رفتارهای عجیبی دارد که ممکن است گفتار درمانش را ناراحت کند.