به گزارش ایرنا زندگی - مرز باریکی هست بین گفتوگو و کنجکاوی؛ آنجا که با پرسیدن برخی سوالات از سوی دیگران لبخندت یخ میزند و نمیدانی با آن سؤال بیجا چه باید بکنی. اما وقتی کسی بیمقدمه سرک میکشد در خصوصیترین لایههای زندگیات، چه باید کرد؟ ریشه این پرسشها کجاست؟ چرا بعضی آدمها اینقدر مشتاقاند در خصوصیترین حوزههای زندگی دیگران سرک بکشند؟ و از همه مهمتر، در مواجهه با این پرسشها چه پاسخی باید داد؟
برای پاسخ به این سؤالها به سراغ مهدی صادقلو، استاد ارتباطات و فن بیان رفتیم. او با زبانی صریح و تحلیلی روان، پرده از سازوکارهای ذهنی و اجتماعی این نوع از پرسشها برداشت.
عامل اصلی: بیکاری ذهن
دکتر مهدی صادقلو، استاد ارتباطات و فن بیان، مهمترین عامل این نوع کنجکاویها را بیکاری ذهن میداند و میگوید: « زمانی که ذهن ما بیکار میماند و به دنبال یادگیری و رشد نیست، غریزه انسانی به طور ناخودآگاه شروع به چک کردن وضعیت اطرافیان میکند تا ببیند آیا شبیه دیگران است یا خیر.» او توضیح میدهد:«این نوع کنجکاویها به دلیل اضطراب ناشی از تفاوت با دیگران شکل میگیرد. افراد معمولاً نگران این هستند که مبادا از دسته اجتماعی خود خارج شوند و به همین دلیل شروع به پرسیدن سوالاتی میکنند که در ظاهر برایشان جذاب به نظر میآید.»
ذهن انسانها تمایل دارد خود را با دیگران مقایسه کند. این مقایسهها میتواند به رفتارهای کنجکاوانه مانند پرسیدن سوالات بیمورد منجر شود.
او ادامه میدهد: «اگر ذهن انسان مشغول مطالعه و یادگیری باشد، دیگر این نوع سوالات برای او جذابیتی نخواهند داشت. فردی که به رشد و توسعه ذهنی خود اهمیت میدهد، هرگز با چنین کنجکاویهایی مواجه نخواهد شد. ذهنی که درگیر اطلاعات جدید است، به جای توجه به زندگی دیگران، به مسائل پیچیدهتر و بهروزتری مشغول است.»
صادقلو اشاره میکند که ذهن انسانها تمایل دارد خود را با دیگران مقایسه کند. این مقایسهها میتواند به رفتارهای کنجکاوانه مانند پرسیدن سوالات بیمورد منجر شود. «در حقیقت، مغز انسان در تلاش است تا خودش را با دیگران تطبیق دهد. اگر فردی متفاوت عمل کند، ذهن اطرافیان ممکن است دچار اضطراب شود و به همین دلیل شروع به پرسیدن سوالاتی میکنند که به نوعی او را به «همکفو» خود تبدیل کنند.»
او در ادامه به یک نمونه شخصی اشاره میکند: «من یک بار با دوستی صحبت میکردم که به من گفت چرا اخبار را نمیبینم. او معتقد بود که اگر اخبار را دنبال نکنم، چیزی را از دست میدهم. این رفتار از سوی او ناشی از این بود که او فکر میکرد من از دستهای که خودش به آن تعلق دارد خارج شدم و میخواست با نصیحت کردن من را به سمت رفتارهای خود سوق دهد.»
چگونه از فشار این پرسشها رهایی یابیم؟
صادقلو برای مقابله با این وضعیت توصیههایی دارد: «اولین قدم این است که باید بپذیریم افرادی که این سوالات را میپرسند، ذهنهای بیکار دارند. وقتی متوجه شویم که سوالات آنها از روی بیکاری و کنجکاوی بیاساس است، دیگر تحت تأثیر قرار نمیگیریم.» او تأکید میکند که این نوع سوالات اساساً هیچ ارزشی ندارند و بیشتر ناشی از عدم درک عمیق و رشد فردی هستند.
او ادامه میدهد: «اگر ما این باور را داشته باشیم که سوالات کنجکاوانه و بیاساس به هیچ وجه از روی آگاهی نیستند، دیگر احساس ناراحتی یا فشار از این قبیل سوالات نخواهیم داشت. وقتی بدانیم که این سوالات از ذهنهای بیکار نشأت میگیرند، دیگر هیچگونه استرسی بابت آنها نخواهیم داشت.»
واکنش به سوالات شخصی: سکوت یا پاسخگویی؟
در مواجهه با سوالات شخصی، واکنش هر فرد میتواند بسته به نوع ارتباط و شرایط مختلف متفاوت باشد. آیا باید به این سوالات پاسخ داد یا بهتر است در چنین مواقعی سکوت کرد؟ این سوالی است که بسیاری از افراد در موقعیتهای مختلف با آن روبرو میشوند.صادقلو در این باره توضیح میدهد:« اگر فردی که این سوالات را میپرسد از نزدیکان ما باشد، مثل پدر یا مادر، پاسخ دادن به این سوالات اهمیت بیشتری پیدا میکند. این افراد معمولاً از روی نگرانی یا علاقه به شما این سوالات را میپرسند.» او ادامه میدهد که در چنین مواردی، باید به نگرانی آنها پاسخ داد و در صورتی که موقعیت مناسب نیست، این توضیحات را در زمان دیگری ارائه داد؛مثلاً ممکن است در آن لحظه نتوانیم به خوبی پاسخ دهیم، اما میتوانیم بعداً در یک موقعیت آرامتر به آنها توضیح دهیم و داستان خود را بازگو کنیم.»
اما در مواقعی که فردی که سوال میپرسد هیچ ارتباط نزدیکی با شما ندارد، مانند یک همکار، فامیل دور یا همسایه، صادقلو پیشنهاد میکند که نیازی به پاسخگویی نیست مگر اینکه سوالات تکرار شوند. در این مواقع، میتوان با استفاده از یک تکنیک به نام «پیام مخفی» به فرد منتقل کرد که دیگر تمایلی به ادامه بحث در این زمینه نداریم: «اگر فردی بارها و بارها این سوالات را تکرار کند، میتوانیم به آرامی و با احترام بگوییم که 'راستش من برای این موضوع یک برنامه دارم که بعداً در موردش صحبت میکنیم.' این جمله به نوعی به فرد پیام میدهد که دیگر از شما سوال نپرسد.»
در پاسخ به سوالات شخصی اگر فرد نزدیک به ما باشد، پاسخ دادن و رفع نگرانی او ضروری است. اما اگر فردی کمارتباط باشد، سکوت یا استفاده از پیام مخفی بهترین راهکار است.
او تأکید میکند: «این تکنیک به فرد میفهماند که ما پاسخهای خاصی به این سوالات داریم و نمیخواهیم بیشتر وارد این موضوع شویم. این یک پیام غیرمستقیم است که دیگر جای نگرانی برای فرد وجود ندارد و از او میخواهیم دیگر سوالات اینچنینی نپرسد.»
او میگوید: «در مجموع، در پاسخ به سوالات شخصی باید در نظر گرفت که ارتباط ما با فرد سوالکننده چیست. اگر فرد نزدیک به ما باشد، پاسخ دادن و رفع نگرانی او ضروری است. اما اگر فردی کمارتباط باشد، سکوت یا استفاده از پیام مخفی بهترین راهکار است. به این ترتیب، میتوان از فشار و استرس ناشی از سوالات شخصی اجتناب کرد.»
صادقلو درباره شیوههای روانشناختی و ارتباطی موثر برای جلوگیری از ناراحتی طرف مقابل نکاتی را بیان میکند. او در ابتدا به اهمیت تعویق در پاسخ دادن نیز اشاره میکند و میگوید: «بهترین ترفند برای جلوگیری از ناراحت شدن طرف مقابل، تعویق پاسخ است. وقتی ما پاسخ را به تعویق میاندازیم، به این معنی است که در آن لحظه یا موضوع را تغییر میدهیم یا موقعیت را ترک میکنیم. این روش نه تنها به ما این امکان را میدهد که در زمان مناسب پاسخ دهیم، بلکه طرف مقابل را هم متوجه میکند که سوالاتش ممکن است نامناسب باشد.»
صادقلو راهحل دیگری پیشنهاد میدهد: « در مواقعی که سوال تکرار میشود باید در خلوت و با صداقت بیشتری صحبت کنیم. میتوانیم بگوییم: 'چون دوستت دارم و نمیخواهم ناراحتی پیش بیاید، این را میگویم. حقیقت این است که من در زندگی شخصی کسی کنجکاوی نمیکنم و اگر کسی از زندگی شخصی من سوالی بپرسد، ممکن است ناراحت بشوم.'» او توضیح میدهد که این نوع بیان به طرف مقابل کمک میکند تا درک کند که سوالات شخصی ممکن است برای شما ناخوشایند باشند، بدون اینکه فضای گفتوگو مسموم شود.
نظر شما