ساخت فیلم برای گروه سنی نوجوانان از جمله کارهای سخت است چرا که به تحقیق و دانش در مورد ذهن آنها نیاز دارد و ساختن فیلمی که بتواند چالشها و دغدغههای این زده سنی را نشان دهد کار سختی خواهد بود. کارگردانانی که بتوانند توجه درست به این موضوع نشان دهند و کار خود را به خوبی انجام دهند کم بودهاند. چند فیلم از بهترینهای سینمای ایران که نقش اصلی آن را یک نوجوان بازی کرده است را مرور میکنیم.
تنهای تنهای تنها
تنهای تنهای تنها فیلمی ایرانی به کارگردانی احسان عبدیپور است که اولین بار در بهمن ۱۳۹۱ به نمایش درآمد. فیلم داستان پسربچهای است که راهی سازمان ملل میشود تا پیام صلح ایرانیان را به رئیسجمهورهای جهان برساند و همچنین از حقوق کشورش دفاع کند. البته صحنه حضور وی در سازمان ملل به نمایش درنمیآید بلکه بیانیه وی خطاب به خانوادهاش و دوستانش توسط وی در فیلم خوانده میشود. رنجرو اهل جنوب است. این فیلم از آن فیلمهای درجه یک است که نمونه اش در سینما کم پیدا میشود. کاری که احسان عبدی پور در این فیلم کرده است یک کار خارق العاده است. این فیلم توانست جایزه خلاقیت و استعداد درخشان ویژه فیلمسازان اول در جشن انجمن منتقدان سینمای ایران را از آن خود کند.
۲۱ روز بعد
بیست و یک روز بعد فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سیدمحمدرضا خردمندان و احسان ثقفی و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه محصول سازمان توسعه سینمایی سوره تولید شده در پائیز سال ۱۳۹۵ است. مهدی یراحی، خواننده تیتراژ این اثر سینمایی ست. این فیلم علیرغم مورد توجه قرار گرفتن در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر توسط مردم و منتقدان اما از کسب جایزه محروم شد. «بیست و یک روز بعد» اما در سی امین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان درخشید و موفق به کسب ۷ پروانه زرین شد. داستان فیلم از زندگی نوجوانی به نام «مرتضی» است که در راه تحقق آرزوی ناکام پدرش، با چالشهای بسیاری روبهرو میشود. در خلاصه داستان این فیلم آمدهاست: «همیشه همینجوریه! آخرین بار هوا ابر شد. باد گرفت. درختا داشتن از جا کنده میشدن. اونقدر بارون شدید شد که سیل شهرو گرفته بود. پرندهها دور و بر لونههاشون جیغ میکشیدن. یکی از بچهها قسم میخورد خودش دیده خورشید یکی دوبار نورش کم و زیاد شده…».
سیزده
سیزده فیلمی به کارگردانی هومن سیدی ساخته سال ۱۳۹۲ است. سیزده دومین فیلم بلند هومن سیدی به حساب میآید. بمانی پسر ۱۳ سالهای است در سن رشد، که پدر و مادرش در آستانه جدا شدن هستند. مادر خانه را ترک میکند و پدر غرق در کار است. بمانی به دلیل تنهایی و عقدههایی که برایش به وجود آمده به جوانهای بزرگتر از خودش پناه میبرد و این باعث تغییر و تحولی در وی میشود که هویت واقعی و اصلی او را تغییر میدهد. درست وقتی که این پسر باید به ثبات شخصیتی برسد با افرادی بُر میخورد و با آنها وارد ماجراهایی میشود که باعث بروز اتفاقاتی در زندگی اش میشود. این فیلم لایههای زیادی دارد و به بحرانهای شخصی یک پسر نوجوان میپردازد. از ویژگیهای بارز آن میتوان به به روز بودن و مطابق بودن آن با نیازهای یک نوجوان امروزی اشاره کرد.
در این رابطه بخوانید:
پیش از دراکولا، هیولا را ببینید