سه برخوانی یکی دیگر از شاهکارهای نویسندگی بهرام بیضایی است. این کتاب حاوی سه برخوانی اژدهاک، آرش و کارنامهی بندار بیدخش است و نخستین بار در انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در زمستان ۱۳۷۶ چاپ شدهاست.
سه متنی که در این کتاب آمده و نوبسنده آنها را «برخوانی» نام گذاری کرده است، قبل از این کتاب جداگانه چاپ شد بود.
در بخش پایانی یکی از این برخوانیها بیضایی نوشته است: «اینک منم، که این کوه را بر دوش میکشم؛ و زیر پای من شهری؛ و مردمان خوابند. مردگان جاودانه خوابند؛ و منم تنها با غریو گنگ خود مانده. به یاد میآورم آن توفنده مرگبادی را که با من گفت: ای اژدهاک تو نخواهی مرد، مگر آنکه یامای خداوند مرده باشد!-و میبینم شب را، که با همه سنگینی خود بر من فرود آمدهاست؛ و من هنوز زندهام!»
بیضایی پیشترها در مصاحبهای در مورد برخوانی گفته بود: «آنچه شاید برای بسیاری مشتبه میشود و مشترک میان همه شخصیت ها یا نوشتههای من به نظر میرسد گیرایی یا برق کلمات است؛ وگرنه من در ترسیم تفاوتها کوشش کردهام، گرچه نه به قیمت فدا کردن یگانگی وکلیت متن و حالا دیگر با توجه به مجموع نوشته هایم، خیال نمیکنم کس دیگری تنوعهای زبانی بیشتری را بازتاب داده باشد.»
بیضایی نادره دوران
بهرام بیضایی از بزرگترین نویسندگان سینما، تئاتر، نمایشنامه و فیلمنامه است. بهرام بیضایی علاوه بر کارگردانی و نمایشنامه نویسی، در سینما عرصههای دیگری چون تدوین، ساخت عنوان بندی و تهیه کنندگی را هم تجربه کردهاست.
در این باره بخوانید:
بیضایی از فیلمسازان صاحب سبک و معتبر و از نویسندگان و اندیشمندان برجسته نمایش و ادبیات نوین فارسی بهشمار میرود. بعضی از نمایشنامههایش به بنگالی، گُرجی، تُرکی، عربی، فرانسوی، اسپانیایی، انگلیسی، آلمانی و زبانهای دیگری درآمده و در آسیا، اروپا و آمریکای شمالی چاپ و اجرا شدهاست.
چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی از ماندگارترین و مهمترین آثار سینمایی بیضایی است.