تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۳

پرستاران فراتر از نقش یک حرفه، دستان و دل‌هایی مهربان دارند که با هر تپش نبض بیماران هم‌صدا می‌شوند. این گزارش، روایتگر لحظاتی است که شاید کمتر شنیده شده، لحظاتی از چالش‌ها، امیدها و انگیزه‌هایی که پرستاران را هر روز با شجاعت به دنیای پر از سختی بیمارستان برمی‌گرداند.

گروه ایرنا زندگی - پرستاری، شغلی است که تنها با مهارت و دانش شکل نمی‌گیرد؛ بلکه قلب و روحی صبور و پرتلاش را می‌طلبد که بتواند در برابر چالش‌های پی‌درپی استقامت کند و همچنان با امید و لبخند به زندگی بیماران نور ببخشد. در این گزارش، به گفتگو با چند پرستار پرداختیم و از آن‌ها خواستیم داستان‌هایی از روزهای کاری، چالش‌های احساسی و معنای عمیق این حرفه برایمان بگویند. داستان‌هایی که شاید کمتر کسی از آن‌ها خبر دارد.

رویای شفا دادن و واقعیات تلخ کار در بیمارستان

نازنین، ۳۲ ساله و پرستار بخش اورژانس، از کودکی آرزو داشت به مردم کمک کند و دردی از دردهای بیماران کم کند. اما خیلی زود فهمید که واقعیت کار در بیمارستان، چیزی فراتر از رویای کمک به دیگران است. او می‌گوید: «اولین هفته کارم، با پدری روبه‌رو شدم که نمی‌توانست آسیب‌ها و شکستگی‌های شدید دخترش جوانش پس از تصادف را بپذیرد. من هم که تنها چند ماه از فارغ‌التحصیلی‌ام گذشته بود، آمادگی مواجهه با چنین لحظاتی را نداشتم. تمام آموزش‌هایی که دیده بودم برای مراقبت پزشکی بود، اما هیچ‌وقت یاد نگرفته بودم که چطور باید به پدری که نمی‌تواند رنج فرزندش را بپذیرد، آرامش بدهم.  اینجا بود که فهمیدم پرستاری فقط زدن سرم و دادن دارو نیست؛ باید توانایی این را داشته باشی که با قلب آدم‌ها ارتباط برقرار کنی.»

لحظاتی که تا ابد در ذهن پرستاران می‌ماند

برای بیشتر پرستاران، برخی لحظات نه‌تنها بخشی از حرفه‌شان، بلکه تبدیل به خاطراتی همیشگی شده‌اند. یکی از این پرستاران، محمدرضا، ۴۰ ساله و پرستار بخش مراقبت‌های ویژه، می‌گوید: «یک شب کاری که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم، مربوط به بیماری بود که به سختی نفس می‌کشید. او دستانش را دراز کرد و گفت، "لطفا فقط دستم را بگیر." آن شب تا صبح کنارش ماندم و انگار دیگر هیچ صدایی از دستگاه‌های پزشکی و آلارم‌ها نمی‌شنیدم. آن لحظه‌ها برای من سنگین و در عین حال عجیب بود، اینکه احساس می‌کنی فقط حضور تو، می‌تواند تسلی‌بخش کسی باشد.»

در میانه بحران: مقابله با کرونا و سختی‌های بی‌سابقه

بحران کرونا برای همه افراد، از مردم عادی گرفته تا پرستاران، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی بود. پرستاران بسیاری ساعت‌ها لباس‌های سنگین ایمنی پوشیده و با شرایط سخت کار کردند. الهام، ۲۸ ساله و پرستار بخش عفونی، از روزهای اوج کرونا می‌گوید: «هر شیفت کاری با ترس و اضطراب شروع می‌شد، هیچ‌وقت نمی‌دانستیم که شاید آخرین باری باشد که خانواده‌مان را می‌بینیم. اما همیشه باید به بیمارها امید می‌دادیم. این تعادل بین ترس و امیدواری شاید سخت‌ترین چالشی بود که تا به حال با آن روبه‌رو شده‌ام.»

ارتباط انسانی؛ رازهای پشت پرده پرستاری

در کنار چالش‌های جسمی و روحی، یکی از جنبه‌های بی‌نظیر حرفه پرستاری، ارتباط عمیقی است که با بیماران برقرار می‌کنند. پروانه، ۴۵ ساله و پرستار بخش کودکان، از خاطره‌ای شیرین می‌گوید: «پسر کوچکی داشتم که از سرطان رنج می‌برد و چندین ماه بستری بود. روزی یک نقاشی کودکانه از خودش کشید و آن را به من داد. کنار نقاشی نوشت: "دوست دارم مثل پرستار پروانه قوی باشم."این جمله شاید به نظر ساده بیاید، اما برای من دنیایی از معنا داشت.»

دلتنگی‌های ناگفته؛ دوری از خانواده و زمان‌های از دست رفته

یکی از چالش‌های زندگی پرستاری، از دست دادن لحظات خاص با خانواده است. بیشتر پرستاران شب‌کاری‌های مکرر دارند و تعطیلات را کنار بیماران سپری می‌کنند. علیرضا، ۳۸ ساله و پرستار اورژانس، می‌گوید: «سال‌هاست که عید را کنار خانواده‌ام نبوده‌ام. وقتی دیگران کنار عزیزانشان هستند، ما در بیمارستان در حال رسیدگی به بیمارانیم. شاید بعضی‌ها فکر کنند عادت می‌کنیم، اما هر بار دیدن یک خانواده که شب سال نو کنار بیمارشان ایستاده‌اند، دلم را به درد می‌آورد.»

فراتر از وظیفه؛ لحظاتی که پرستاران دست به کارهای فراتر از مسئولیت‌هایشان می‌زنند

پرستاری فقط انجام وظایف پزشکی نیست؛ گاهی پرستاران برای تسلی دادن و پشتیبانی عاطفی، کارهایی انجام می‌دهند که خارج از شرح شغلی آن‌هاست. نرگس، ۳۳ ساله و پرستار داخلی، خاطره‌ای از بیماری دارد که نمی‌توانست غذا بخورد. خانواده‌اش شهرستان بودند و کسی نبود به او غذا بدهد. من هر روز قبل از شروع شیفت برایش سوپ خانگی می‌آوردم و حس می‌کردم این کار کوچک چقدر به بهبود حالش کمک کرده است.

خاطراتی از شادی و ترس در کنار تولد زندگی‌های تازه

در بخش زنان و زایمان، پرستاران هر روز شاهد لحظاتی پُر از زندگی و شادی‌اند، اما در عین حال با چالش‌ها و فشارهای احساسی نیز مواجه هستند. سحر، ۳۶ ساله و پرستار بخش زنان و زایمان، خاطره‌ای از یکی از شب‌های پرکار خود را تعریف می‌کند:«یک شب، چهار مادر هم‌زمان وارد اتاق زایمان شدند. از یک طرف صدای گریه نوزادانی که تازه به دنیا آمده بودند، و از طرف دیگر، نگرانی‌هایی که در چهره مادران دیده می‌شد. در میان آن‌ها، یکی از مادران شرایط حساسی داشت، و همه تیم پزشکی درگیر بودند تا هم او و هم نوزادش را سالم از این لحظه عبور دهند. لحظات سخت و طولانی‌ای بود، اما وقتی صدای گریه نوزادش بلند شد، انگار جانی تازه به همه ما بخشید. مادر خسته اما خوشحال به من نگاه کرد و گفت، "بیشتر از هر کس دیگری، حضور تو کنارم دلگرمم کرد." آن لحظه، تمام خستگی‌ام از بین رفت و یادم آمد چرا این حرفه را انتخاب کردم.»

پرستاران، قهرمانان ناپیدای ما هستند

در پایان این گزارش، باید بگوییم که پرستاران فراتر از حرفه‌شان، همراهانی مهربان و بی‌ادعا هستند که روزها و شب‌ها در کنار بیماران ایستاده‌اند. هر لحظه‌ای که برای آرامش و بهبود بیماران صرف می‌کنند، بخشی از زندگی آن‌هاست که بدون دیده شدن می‌گذرد.

پرستاران در حالی که با چالش‌های زیادی روبه‌رو هستند، همواره با قلبی سرشار از عشق و همدلی از بیماران خود مراقبت می‌کنند. داستان‌هایشان شاید از نگاه مردم دور بماند، اما زندگی‌هایی که نجات داده‌اند و دل‌هایی که تسلی داده‌اند، برای همیشه در دل‌ها می‌مانند.