گروه ایرنازندگی؛ روایت - «خالد مشعل جایگزین شهید اسماعیل هنیه شد.» بعد از غمی جانکاه ، چقدر این خبر برای من پر از شوق و امید بود. من خالد مشعل را میشناسم. یا شاید بهتر باشد بگویم دیده ام. هیچ وقت یادم نمی رود. دومین دوره همایش «حمایت از انتفاضه» فلسطین بود، در تهران. در تدابیر امنیتی شدید خودم را به خالد مشعل رساندم. آن موقع خوب یادم می آید. اسماعیل هنیه و خالد مشعل به سختی با ایران ارتباط داشتند.
هنوز جهان عرب تاب تحمل عجم ها را نداشت. اما این دو بزرگوار محکم و قاطع و صبور پای مکتب امام خمینی رحمه الله علیه از اینکه چرا با ایران مرتبط هستند، طعنه ها شنیدند.
من یادم میآید که با حرارت تمام از خالد مشعل خواستم راهی جلوی پایم بگذارد برای حمایت از مردم فلسطین. برای مبارزه با رژیم صهیونیستی! او هم خیلی صبور و با حوصله به من گوش میداد. یک دفتر همراهم بود. خودکار را گرفت و با متانت تمام نوشت: «الدعا»
یادم است که به او گفتم: «بیشتر از اینها ازم بر میآید!» ولی او سفت و محکم گفت: «نگران ما نباشید. فقط برایمان زیاد دعا کنید.»
و حالا سال ها بعد، در سالی که حج برایم نامیده شد، هنوز توصیه خالد مشعل در گوشم میپیچید. هر جا نشستم، در مسجد الحرام روبروی کعبه،یا مسجد النبی زیر سایه رسول الله صلی الله علیه و آله، قبرستان معلا در جوار حضرت خدیجه سلام الله علیها، حتی تو اتوبوس کنار هر ملیّتی از ملت های متنوع مسلمان خواستم برای مردمی مظلوم اما مقتدر دعا کنند.
گاهی با اشک، گاهی با آه، گاهی با حسرت و ... دعا میکردند. از ته دل من آمین میگفتم. برای پیروزی ملتی مظلوم، برای رهایی کودکان در بند غزه، برای سرافرازی امت واحده اسلامی و برای ظهور!