گروه ایرنا زندگی - همین تابستان سال گذشته بود که جمعیت زیادی از پدر و مادرهای مهاجر، دست فرزندان کوچکشان را گرفته بودند و روبروی اداره امور اتباع و مهاجرین خارجی، صف عریض و طویلی تشکیل داده بودند؛ صفی که قرار بود آنها را به چارهای برای گرفتن برگه حمایت تحصیلی برساند:«ما هیچ برگه و مدرک معتبری برای اقامت که منجر به دریافت برگه حمایت تحصیلی بشود نداریم؛ اما دلمان روشن است که راهی پیش پایمان میگذارند تا بچههایمان از تحصیل جا نمانند.» این را مادر یلدا میگوید؛ دختر چشم و ابروی مشکی افغانستانی که چهره غمزدهاش نشان میدهد که دلخوشی دیگری به جز درس خواندن و معاشرت با دوستان هم سن و سالش در مدرسه ندارد و دلش نمیخواهد همان را هم از دست بدهد. اما خبر خوش وقتی به دستمان رسید که با خبر شدیم که در آخرین روزهای مهرماه، یلدا توانست بر سر کلاس درس حاضر شود. اما امسال هم دوباره، ماجرای یلدا، برای خیلی از دانشآموزان مهاجر افغانستانی که مدرک معتبری برای اقامت در کشور ندارند، تکرار شده است.
ماجرای نخ نما شده منع از تحصیل
حالا تحصیل کودکان و نوجوانهای مهاجر، تبدیل به یک ماجرای تکراری شده است. آنها مدرک معتبری برای اقامتشان ندارند اما حالا اینجا هستند و به دنبال حق زندگی و تحصیل! اتفاقی که در سالهای اخیر با مشکلات و موانع زیادی روبرو شده است. چندین سال از بیانات رهبر انقلاب درباره توسعه عدالت آموزشی کودکان پناهجو و تحصیل دانشآموزان اتباع ساکن در ایران میگذرد. رهبر معظم انقلاب گفتند که همه کودکان افغانستانی، چه آنها که دارای شرایط قانونی حضور در ایران هستند و چه آنها که مدارک قانونی حضور در ایران را ندارند باید در مدارس دولتی ثبتنام شوند. اتفاقا همین هم بوده است و تاهمین یکی دو سال پیش، کودکان مهاجر افغانستانی در کنار دیگر بچهها تحصیل میکردند اما حالا و با افزایش مهاجر غیر قانونی در کشور، این روند با وقفهای جدی روبرو شده است. انگار قرار است با این روش، از مهاجرت غیرقانونی به کشور جلوگیری شود؛ اما این راهش نیست!
در انتظار پایان چشمانتظاری
حالا اوضاع بهتر از تابستان سال پیش است. مهاجرانی که کارت آمایش و یا گذرنامه دارند میتوانند در مدارس مورد نظرشان ثبتنام کنند اما هنوز تکلیف بچههای دیگر که چنین مدارکی ندارند، معلوم نیست و منتظر اعلام اداره اتباع ماندهاند؛ این را حمید بوالی، یکی از فعالان حوزه مهاجران میگوید که چند سالی هست که به طور جدی، پیگیر ادامه تحصیل این بچهها است تا بچهای نباشد که برای این اما و اگرهای اداری، نتواند درس بخواند:« در واقع بخش زیادی از کودکان مهاجر که مدرک معتبری نداشتند، سرشماری شده و مدرک سرشماری دریافت کردهاند اما هنوز شامل دریافت برگه حمایت تحصیلی برای ثبتنام در مدارس نشدهاند؛ برای همین هم منتظریم تا ببینم وزارت کشور و اداره اتباع، برای این بچهها چه تصمیمی میگیرد.» اینطور که معلوم است، با اجرای طرح خوبی که عملی شد، بیشتر از هشتاد درصد مهاجران بدون مدرک، شناسایی، انگشتنگاری و سرشماری شده و مدرک گرفتهاند اما این مدرک سرشماری موقت است و مجوز ثبتنام آنها در مدرسه برای تحصیل محسوب نمیشود:« برای همین است که این بچهها و خانوادههایشان، این روزها در یک بلاتکلیفی و چشمانتظاری به سر میبرند که بالاخره تهش چه میشود؟» و کاش آخر ماجرا و دریافت برگه حمایت تحصیلی از دفاتر کفالت، آنقدر دیر تصمیمگیری و اجرایی نشود که دیگر مدارس، جایی برای دانشآموز جدید نداشته باشد. اما واقعا همهچیز با اعلام اینکه این افراد برای دریافت برگه حمایت تحصیلی به دفاتر کفالت مراجعه کنند تمام میشود؟ تجربه حمید بوالی در چنین مواقعی، چیز دیگری میگوید:« در چنین شرایطی، چیزی حدود پانصد تا ششصد هزار نفر باید از دفاتر کفالت وقت بگیرند؛ چنین پروهای ممکن است آنقدر زمانبر و آنقدر طولانی شود که به آنطرف سال بیفتد! این یعنی این بچهها، رسما سال تحصیلیشان را از دست میدهند.»
صندلی خالی نداریم
خوبیاش این بود که سال گذشته همه پیگیریها تقریبا به نتیجه رسید و بیشتر از هفتاد تا هشتاد درصد کودکان افغانستانی که قصد و تمایل به تحصیل داشتند، این امکان برایشان مهیا شد اما انگار که امسال هم باید دوباره همان سختی روزهای قبل را تجربه کنند:« مثلا مشکل کمبود ظرفیت همیشه هست؛ چرا که سال گذشته وزارت کشور و اداره اتباع به وظیفه خودش عمل کرد و برگه حمیاتی تحصیلی به دست این بچهها رسید اما وقتی پایشان به مدارس باز شد، با جملاتی مثل جا نداریم و یا نمیخواهیم دانشآموز افغان داشته باشیم روبرو میشدند.» معضلاتی که با توجه ویژه به مدرسهسازی و مقابله با اعمال سلیقه در مدراس دولتی به راحتی حل میشود و هر سال، به سال بعد منتقل نمیشود! البته که اقای بوالی میگود در بعضی موارد تقصیری گریبان مدرسه را نمیگرفت چرا که واقعا برخی از کلاسها در بعضی مناطق مهاجرپذیر، بیشتر از چهل و پنج تا پنجاه نفر دانشآموز داشت و دیگر جایی برای حتی یک نفر دیگر نداشت.
طبق آخرین آمار، در حال حاضر چیزی حدود 520 هزار افغانستانی در کشور درس میخوانند و اینطور که متخصصین و فعالان این حوزه میگویند، اگر قرار باشد همه جمعیت دانشآموزان مهاجر در مدارس تحصیل کنند، این عدد به یک میلیون نفر هم میرسد:« و خب طبیعی است که مدارس ما چنین گنجایشی نداشته باشد.» حمید بوالی این را میگوید و از جمعیت متراکم مهاجران در مناطق مشخصی میگوید:« ورامین، شهر ری و قم و مشهد، بیشترین جمعیت مهاجر را دارد و خب طبیعی است مدارس این مناطق، ظرفیت محدود و مشخصی داشته باشن.» او از زنجیرهای از تصمیمات نادرستی میگوید که در زمان روی کار آمدن طالبان و افزایش مهاجرت افغانها به کشور، بیشتر خودش را نشان داد:« مثلا شاید بهترین تصمیم این بود که در مرزهای کشور، کمپ زده شود و مهاجران به صورت متوازن در کشور توزیع میشدند؛ اما این اتفاق نیافتاد آنها هم به صورت خودمختار، ترجیح دادند که نزد اقوامشان در همان مناطق مشخصشده بروند.» و حالا نتیجه این شده است که این مناطق، نمیتواند بار این حجم از دانشآموز را به دوش بکشد! این در حالی است که روند مدرسهسازی بسیار کند و یا حتی متوقف شده است. در واقع برداشتن موانع موجود برای تحصیل این کودکان که به هر دلیلی امروز در کشور ما هستند، تقریبا واضح و مشخص است اما خوب است فراموش نکنیم که راه حل جلوگیری از مهاجرت بیرویه به کشور، در لب مرزها است نه در مدارس.
کاش دیر نشود
«هر روز که میگذرد، یک فرصت برای ثبتنام این بچهها از دست میرود.» آقای بوالی معتقد است که این روزها چشمانتظاریم تا ببینیم که چه تصمیم برای این بچهها گرفته میشود؛ تصمیمی که بهتر است هرچه زودتر ابلاغ شود تا این بچههای خوشذوق و سرشار از امید به آینده، از بلاتکلیفی نجات پیدا کنند:« البته که سرشلوغیهای اداره اتباع کاملا قابل درک است؛ چرا که من کاملا به درگیریهایشان راجع به واکسیناسیون اتباع، سرشماری و ... واقف هستم اما به نظر میرسد که بهتر است در میان همه این سرشلوغیها، توجه ویژهای هم به موضوع تحصیل این بچهها داشته باشد که زندگی آیندهشان به آن گره خورده است.» این روزها او برای مهیا شدن فرصت تحصیلی برای این بچهها امیدوار تر است:« سال گذشته آنقدر امید نداشتم و شد؛ امسال که انقدر امیدوارم، حتما محقق میشود.»