"یلدا" یا شب چله را که ریشه عمیقی در فرهنک ایرانیان دارد شاید بتوان شب نمادها، آیین ها، باورها و افسانه ها نامید.

نمادهایی که دراغلب نقاط کشورمان مشابه هستند و آیین ها، باورها و افسانه هایی که بسته به مناطق مختلف این سرزمین باستانی، گوناگونند.
در فرهنک لغات، یلدا زمان ولادت معنا شده است. نمادی از امید زایش سپیده از بطن شبی سرد و بلند، انار نماد حیات و هندوانه نماد خورشید و گرما است.  اما آیین ها، سنت ها و افسانه ها در هر نقطه از ایران رنک و بوی خاصی دارد.
گیلانی ها سه ماه زمستان را به دو چله تقسیم می کنند "پیله چله" یا چله بزرگ که از اول دی آغاز و تا دهم بهمن ادامه می یابد و "کوچه چله" که از دهم بهمن تا ۲۰ اسفند است.
پیله چله را در گویش عامیانه "پیله برار" (به معنی برادر بزرک) نیز می گفتند و معتقد بودند در این مدت هوا سرد و گزنده و احتمال بارش برف زیاد است و برفی که در این مدت می بارد نیز دیرتر آب می شود.

"کوچه چله" نیز با بارش برف و باران و کولاک همراه است ولی مردم معتقد بودند از آنجا که این ایام به بهار نزدیک است زمین، سردی خود را از دست می دهد.
مردم گیلان بر این باور بودند که اگر در سالی چله خشکی شود یعنی برف کم ببارد و روزهای آفتابی فصل زمستان بیشتر باشد سال بعد زراعت خوب نخواهد بود و مردم و دامهایشان دچار بیماری می شوند.

در کتاب گیلان از یلدا به عنوان گرامی داشت شب اول زمستان یعنی شبی که از فردای آن تاریکی کاستی می گیرد و خورشید هر روز مقداری بیش از هر روز پیش بر جهان نور می افشاند یاد شده است.
در برخی نقاط گیلان این باور وجود داشت که همه آبهای جهان در لحظه ای نامعین در این شب منجمد می شود و هرکس آن لحظه را دریابد هر مرادی داشته باشد و از خدا بخواهد برآورده می شود.
 در مناطقی از گیلان درقدیم برخی خانواده ها به تعداد اعضای خانواده شمع می خریدند و به نیت این که زندگی اعضای خانواده هیچگاه تاریک نماند و همیشه روشن باشد از هنگام تاریک شدن هوا شمع ها را روشن می کردند.

پیش از باب شدن فال حافظ و به ویژه در مناطق روستایی نیز با پوست هندوانه فالی گرفته می شد، به این نحو که هندوانه ای را که برای این شب تهیه کرده بودند از محل اتصال به ساقه یک برش گرد نازک می دادند و بعد، آن را به چهار مثلث تقسیم می کردند. فردی که می خواست فال بگیرد این چهار تکه را در دست می گرفت نیت می کرد و آن را پشت سر خود می انداخت، هرچه تعداد رویه های سبز پوست که بر زمین قرار داشت بیشتر بود نتیجه را بهتر می دانستند.
گیلانی ها بر این باور بودند که زود خفتن در شب یلدا شگون ندارد و فرد را تنبل و افسرده می سازد.
در قدیم اغلب خوراکی های ویژه این شب که در گویش محلی "شب چره" گفته می شود توسط خود خانواده ها تولید یا تهیه می شد.


کدبانوهای گیلانی در قدیم به جای خرید آجیل از بازار بذرهای کدو، هندوانه، خربزه و آفتابگردان را که تابستان جمع کرده بودند بو می دادند و به همراه جکول (برنج تازه سبز)، مورجه (عدس)، گندم و نخود برشته شده مصرف می کردند.
ازگیل و گلابی جنگلی نارس "خوج" را که در ظروف شیشه ای مملو از آب و کمی نمک به شکل کنسرو درمی آورند نیز از پستوی خانه ها بیرون می آوردند و بر سفره یلدا می نهادند.
در قدیم اگر برف روی زمین بود آن را از نقاط بکر و پاک به خانه می بردند و همراه با شیره گرفته شده از خرمالوی جنگلی "اربا دوشاب" می خوردند و معتقد بودند این معجون در پیشگیری از سرماخوردگی موثر است.

در میان میوه ها ازگیل، خوج (گلابی جنگلی)، به و انار که در اغلب خانه ها درخت آن به چشم می خورد در کنار هندوانه که جزء اصلی آن بود توسط خود خانواده ها تولید یا تهیه می شد.

یلدا از سنت هایی است که در طول سالیان همچنان در بین مردمان کنار و گوشه این کشور زنده مانده است.
ایرانیان که در فراز و نشیب تاریخ ستم ها، سختی ها و حوادث تلخ و ناگوار بسیاری را تجربه کرده اند با زنده نگه داشتن این سنت، امید خود را به فردا و فرداهایی روشن تر نشان داده اند.

یلدا نماد امید ایرانیان است که اگر گرما و روشنایی امید نباشد انسان در سرما و تاریکی یاس، نابود خواهد شد.