فیلمهای سینمایی از تعداد بسیار زیادی سکانسهای کوتاه و طولانی تشکیل میشوند. به مجموعهای چند صحنه از فیلمنامه یک فیلم یا سریال که میان سوژههای آن وحدن موضوعی وجود داشته باشد، سکانس میگویند. سکانسهایی که در نهایت داستان اصلی و روایت کلیدی هر فیلم را میسازند. شاید فیلمهای سینمایی ارزشمند بخش عظیمی از موفقیت خود را مدیون سکانسهایی باشند که آهسته آهسته در مدت زمان فیلم در کنار یکدیگر قرار میگیرند اما واقعیت این است که کمتر سکانسی میتواند به تصویری کامل از داستان فیلم خود باشد. از آنجایی که اهمیت همه سکانسها در یک فیلم سینمایی ارزشمند و تاثیرگذار است، معمولا فیلمهای سینمایی بیشتر به بازیگران و داستان خود شناخته میشوند.
با این حال موارد نادری هم وجود دارد. گاهی با فیلمهایی مواجه هستیم که یک سکانس یا سکانسهایی از آنها به اندازه نام فیلمی که درون آن هستند، مشهور و بهیادماندنی است. اما چگونه یک سکانس میتواند بخش مهمی از تاریخ سینما باشد؟ این موفقیت معمولا در نتیجه چند عامل اساسی به دست میآید. وقتی داستان یک فیلمنامه به اوج خود میرسد، یک فیلمبرداری دقیق و ترکیب ارزشمند هنرنمایی بازیگران و موسیقی میتواند یک سکانس بهیادماندنی را در تاریخ سینما ثبت کند. همین هم باعث میشود تعدادی از سکانسهای سینمایی به اندازه فیلمهای مشهور تاریخ سینما، تاثیرگذار باشند.
در ادامه به معرفی تعدادی از مشهورترین سکانسهای تاریخ سینما که هرگز فراموش نمیشوند میپردازیم.
سکانس تو با من حرف میزنی؟ | فیلم راننده تاکسی
رابرت دنیرو یکی از بهترین بازیگران سینمای معاصر آمریکا است که همگام با فیلمهای ارزشمند مارتین اسکورسیزی موفق شد دستاوردهای بزرگی کسب کند. فیلم «راننده تاکسی» احتمالا بزرگترین و بهترین بازیگری رابرت دنیرو باشد که پس از سالها هنوز هم در ذهن هواداران سینما باقی مانده و قرار نیست تکراری شود. «راننده تاکسی» به عنوان یک فیلم تاثیرگذار در سینمای آمریکا، روایتگر داستان مردی به نام بیکل بود که آهسته آهسته به مرز جنون و دیوانگی میرسید. یکی از مشهورترین سکانسهای این فیلم که ماهیت و داستان اصلی «راننده تاکسی» را نشان میدهد، حرفزدنهای شخصیت بیکل با هنرنمایی مارتین اسکورسیزی است.
سکانس ?You talkin’ to me یا تو با من حرف میزنی؟ مشهورترین سکانس فیلم «راننده تاکسی» لقب میگیرد که اوج هنرنمایی و تواناییهای بینظیر رابرت دنیرو در دنیای سینما را نشان میدهد. این سکانس، احتمالا مشهورترین تصویری است که از این فیلم در یاد هواداران سینما باقی میماند.
سکانس پیشنهادی که نمیتونی رد کنی | فیلم پدرخوانده
سهگانه پدرخوانده یکی از بهترین سهگانههای تاریخ سینما بود که موفق شد نگاه سینماگران به فیلمهای گانگستری و مافیایی را برای همیشه تغییر دهد. به عبارت دیگر، فرانسیس فورد کاپولا با کارگردانی این سهگانه نشان داد فیلمهای گانگستری میتوانند به عنوان یک ژانر در سینمای جهان شناخته شوند. شاید این سه فیلم سکانسهای بهیادماندنی بسیار زیادی داشته باشند اما بدون شک جایزه مشهورترین سکانس فیلمهای پدرخوانده به پیشنهادی که نمیتونی رد کنی تعلق پیدا میکند.
دیالوگ مشهور An Offer He Can’t Refuse در مجموع دو بار در فیلم «پدرخوانده: قسمت اول» بیان میشود. اما بار دوم بهیادماندنیتر است. جایی که دان ویتو به پسرخواندهاش یعنی جانی فانتین درباره هنرنمایی در یک فیلم سینمایی میگوید؛ پیشنهادی که نمیتونی رد کنی.
سکانس پرواز دوچرخه در برابر ماه | فیلم ایتی یک موجود فرازمینی
استیون اسپیلبرگ یکی از کارگردانان فراموشنشدنی سینمای نسل جدید آمریکا است. او با فیلمهایی که در ژانرهای گوناگون خلق کرد، هر بار استانداردهای تازهای به سینمای هالیوود نشان داد. برای اسپیلبرگ تفاوتی میان فیلمهای جنگی و علمی تخیلی قائل نمیشود. او همیشه شاهکارهای تاثیرگذار و فراموشنشدنی خلق کرده و همین باعث میشود یکی از موفقترین کارگردانان آمریکا باشد. با این حال فیلم «ایتی یک موجود فرازمینی» با سکانسی فراموشنشدنی، شاید متفاوتترین و تاثیرگذارترین فیلم اسپیلبرگ باشد.
سکانس پرواز دوچرخه در برابر ماه، سکانسی از فیلم « ایتی یک موجود فرازمینی» بود که حتی از خود فیلم شهرت بیشتری دارد. سکانسی که برای همیشه در تاریخ سینما باقی مانده است. وقتی ایتی به عنوان یک موجود فرازمینی رهاشده در سطح کره زمین با دوستان کوچکش با دوچرخه فرار میکند، برای آن که هیچکس صدمه نبیند، از قدرت ماوراییاش استفاده میکند و همه دوچرخهها را پرواز میدهد تا از دشمنانی که دارد، فرار کند. سکانس عبور او و دوستانش از برابر ماه، یکی از مشهورترین و بهیادماندنیترین سکانسهای تاریخ سینما است.
سکانس من هنوز زندهام لعنتیها | فیلم پاپیون
فیلم «پاپیون» با هنرنمایی تکرارنشدنی داستین هافمن و استیو مککویین یکی از فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما است که با موسیقی بهیادماندنی و فراموشنشدنیاش برای همیشه به یادگار میماند. این فیلم میتواند ثابت کند چگونه کوچکترین امیدها به رویاهای بزرگ و دستنیافتنی منتهی میشوند و روایت دوستداشتنی فیلم به باورپذیری آن کمک میکند. شاید همه سکانسهای فیلم «پاپیون» بهیادماندنی و دوستداشتنی باشند اما سکانس پایانی فیلم که هنری پاپیون پس از فرار از زندان و بر فراز اقیانوس فریاد میکشد: «من هنوز زندهام لعنتیها!» با موسیقی متن فیلم همراه میشود تا برای همیشه مشهور و فراموشنشدنی لقب بگیرد.
در سال ۲۰۱۸، فیلم «پاپیون» با هنرنمایی چارلی هانام و رامی مالک بازسازی شد و چندان موفق نبود. بنابراین نسخهای از فیلم «پاپیون» که در سال ۱۹۷۳ اکران شد، هنوز هم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما شناخته میشود که معمولا با لحظات پایانی و نفسگیر خود شناخته میشود.
سکانس قتل خونین در حمام | فیلم روانی
آلفرد هیچکاک با هر کدام از فیلمهایی که کارگردانی کرد، تلنگر بزرگی به سینمای دوران خودش زد. او در فیلم «روانی» بیشتر معادلات فیلمهای سینمایی دوران خودش را برای همیشه عوض کرد. هیچکاک ثابت کرده همیشه داستان متفاوتی برای روایتکردن دارد و این سیاست در فیلم «روانی» هم خودش را نشان میدهد. جایی که شخصیت اصلی فیلم در حمام و به وحشتناکترین حالت ممکن به قتل میرسد. موسیقی نگرانکننده و تنشزای فیلم در این سکانس به اوج خود میرسد و جیغهای شخصیت اصلی داستان، آن را به شکل غمانگیزی به سکانسی مشهور تبدیل میکند.
در این زمینه بخوانید:
اگر داستانهای پیچیده را دوست دارید، این فیلمهای گیجکننده را تماشا کنید