اینستاگرام فارسی این روزها شاهد لایوها و گفت‌وگوهای زنده زیادی است. اما در پس از لایوها برخی چهره‌ها چگونه با مخاطبان خود تعامل دارند؟

۱. روزهای قرنطینه و خانه‌نشینی فضای اینستاگرام را هم تغییر داد؛ از یک جایی به بعد بیشتر از اینکه در نوار بالای صفحه، استوری ببینیم، شاهد لایو افراد مختلفی بودیم که آنها را فالو داشتیم. از آدم‌های عادی گرفته تا سلبریتی‌ها؛ درباره موضوعات روزمره و پرکردن وقت‌های خالی گرفته تا صحبت از موضوعات تخصصی و تحلیل‌های کاربردی. دسته سومی هم بودند که این رسانه‌ها را تبدیل به بهانه‌ای کرده بودند تا از دل آن، همه‌چیز را به ابتذال بکشند.

۲. شروع این لایوها با امیرحسین مقصودلو معروف به امیر تتلو بود. خواننده‌ای با سبک و سیاق خاص خود که چندسالی خارج از ایران فعالیت می‌کند و او را یک هنجارشکن می‌خوانند. در این لایوها  به برخی افرادی رسید که از تخصص یا نوع شهرت آنها در شبکه‌های اجتماعی اطلاعات درسی وجود ندارد و معلوم نیست با چه تخصص یا تولید چه محتوا و اهدافی دنبال‌کنندگان میلیونی دارند. لایوهایی که در ظاهر برای رفع بی‌حوصلگی و بیرون آمدن از فضای خانه‌نشینی بود اما در اصل فراهم‌آوردن فضایی برای گرفتن فالوور و ثبت رکوردهای بی‌اهمیت بود. لایوهایی که محتوای آن با افزایش بازدیدکننده‌ها مبتذل‌تر می‌شد. از شوخی‌ها و حرف‌های جنسی گرفته تا مسخره‌کردن و توهین به ترنس‌ها.

۳. تتلو اما به زعم خودش برنده این بازی بود؛ چون از طریق این لایوها هم توانست فالوورهایش را به ۴ میلیون برساند هم رکورد لایو اینستاگرام را با ۶۳۰ هزار بیننده بزند. اما نقش ما در این رکوردها و سلبریتی‌سازی‌ها چه بوده است؟ اگر از ۱۰ نفر از اطرافیانمان درباره تتلو بپرسیم، احتمالا ۹ نفرشان دهن‌کجی می‌کنند و انگار که فحش‌دادن به او و بدو بیراه گفتن درباره‌اش را ارزش بدانند، ما را یک موجود سخیف قلمداد می‌کنند و آن یک نفر هم یا یک تتلیتی واقعی است یا می‌گوید «من صداش رو دوست دارم ولی این رفتارهاش رو تایید نمی‌کنم.»

۴. سراغ تتلیتی‌هایی که ۲۴ ساعته تتلو را دنبال می‌کنند و هرچه او بگوید را گوش جان می‌سپارند هم برویم حرف مشترکشان این است که تتلو هنجارشکن است، خط قرمزهای الکی زندگی را رد می‌کند و درباره چیزهایی صحبت می‌کند که در فضای زندگی ما تابو است. هرچند بسیاری از طرفدارانش تتلو را تبدیل به بت کرده‌اند و متاسفانه در همه جنبه‌های زندگی‌اش که آنها را به نمایش می‌گذارد، سعی در همانندسازی دارند، اما حرف مشترک غالب طرفدارانش این است که ما تتلو را دوست داریم چون تابوها را شکسته است.

۵. اگر بخواهیم با خودمان هم روراست باشیم، حقیقت این است که بخشی از افکار عمومی اقبال بیشتری به این نمایش‌ها نشان می‌دهد؛ دم دستی‌ترین دلیلش هم این است که این تصویرها را کمتر در این فضا و بستر دیده و این محتواهای تصویری او را وادار می‌کند که ادامه بدهد تا ببیند به چه چیز ختم می‌شود و از بین دیگر دلایلی که می‌شود برایش گفت یکی دیگر هم شاید سبک زندگی این افراد باشد؛ افرادی که در دنیای واقعی همه آنها را نقد می‌کنند و عنوان مبتذل‌های پرطرفدار بر آنها می‌گذارند اما در حریم خودشان عصبانی‌اند از اینکه فلانی چرا باید در فلان کشور زندگی کند، فلان امکانات و ثروت را داشته باشد اما من نداشته باشم؟

۶. در واقع بخش زیادی از افکار عمومی نه طرفدار این افراد هستند، نه جزو آن دسته‌ای هستند که می‌گویند من اینها را می‌بینم که شرایط فعلی جامعه را تحلیل کنم. این گروه جزو دسته‌ای هستند که در خلوت خودشان این لایوها را می‌بینند و به‌جای این شخصیت‌ها با سبک زندگی‌شان قرار می‌گیرند؛ لذتی که نمی‌خواهند دیگری از آن باخبر شود. ما در هر دسته‌ای که باشیم، چه هدفمان مسخره کردن این افراد باشد، چه طرفدار واقعی آنها باشیم و چه بخواهیم خودمان را جای آنها بگذاریم و از ثروت و سبک زندگی‌شان لذت ببریم، در معروف‌کردن آنها و بازتولید این ابتذال نقش داشته‌ایم.

۷. متوقف کردن این روند هم با وجود انواع و اقسام نابرابری‌ها کار راحتی نیست؛ اگر هرکدام از این افراد را بدون ثروت و امکانات و سبک زندگی‌شان تصور کنیم آیا باز هم همین‌قدر طرفدار داشتند؟ و سوال آخر اینکه ما جزو کدام دسته‌ایم؟ اینها را مسخره می‌کنیم؟ طرفدارشان هستیم و تاییدشان می‌کنیم یا در خلوت خودمان به ثروت بادآورده‌شان غبطه می‌خوریم؟

منبع: تحریریه ایرنازندگی