سادهترین کار؛ پیدا کردن یک مقصر است
همواره فرضیات سادهلوحانهای درباره ارتباط سلیقه موسیقایی، رنگها، ذائقههای غذایی و... با نژاد مطرح میشوند. در سطی بزرگتر، سیاستمداران هم اظهارات مشابهی را طرح میکنند، مثلاً: «آمریکاییهای آفریقایی یا آسیایی تبار این سیاست یا آن سیاست را ترجیح میدهند». چیزی که در این میان فراموش شده این است که افراد متعلق به نژادها و فرهنگهای مختلف یکپارچه نیستند و تفاوتهای زیادی در درون آنها وجود دارد. متأسفانه با بالا گرفتن بحران کرونا، نژادپرستی و هراس از افراد دیگر کشورها نیز دوباره تشدید شده است.
حالا به دلیل شیوع ویروس کرونا رفتارهای نژادپرستانه و بیگانههراسی در قبال آسیاییتبارهایی که در کشورهای آمریکایی و اروپایی هستند افزایش پیدا کرده است. در محیط کار،خیابان، در فضاهای همسایگی و... به این افراد همچون موجوداتی آلوده و بیمار نگاه میشود. شواهد این رفتارهای عمیقاً نژادپرستانه که با چینیها، ژاپنیها و سایر ملیتهای درگیر در این بحران را میتوان در شبکههای اجتماعی به سادگی دنبال کرد. در شبکههای اجتماعی دیده میشود که عادات غذایی مردم شرق آسیا را مسخره میکنند یا از آنها میخواهند که به «کشورهای بیمار خود» برگردند.
شیوع بیماری؛ شیوع بیگانههراسی
این اولین بار نیست که چنین اتفاقی روی میدهد، قبلاً هم در زمان بیماریهای واگیردار شاهد این وضعیت بودهایم. در هنگام بروز بیماریهای همهگیر اقلیتها معمولاً در معرض آزار و اذیت و تعقیب اکثریت قرار گرفتهاند. مثلا با گسترش وبای گسترده سال ۱۸۳۰ کارگران مهاجر ایرلندی به شدت مورد خصومت قرار گرفتند و مسئول بیماری شناخته میشدند. یهودیان هم مسئول بروز مرگ سیاه (طاعون) شناخته میشدند. در سال ۱۹۳۲ بر مبنای این فرض بیاساس که سیاهپوستان ذاتاً فرومایه هستند، تعدادی از آمریکاییهای آفریقاییتبار را در آزمایشهای مربوط به سفلیس بدل به نمونه آزمایشگاهی کردند. این آزمایشهای بدنام که معروف به آزمایشهای تاسکیگی است روی سیاهان انجام شد. سفلیس در جوامع فقیر سیاهپوست شایع بود و این فرض غلط را به وجود آورده بود که سفلیس بیماری افراد سیاهپوست است که آن را به بیماری «سیاه» معروف کرد. طی این آزمایشها بسیاری از مردان سیاهپوست را به این بیماری مبتلا کردند و سپس بدون درمان آنها را به حال خودشان رها کردند.
در سالهای اخیر نیز با شیوع بیماری ابولا موجی از نژادپرستی و غریبههراسی به سوی مردم قاره آفریقا سرازیر شد. یک مطالعه در کانادا در شهر تورنتو (به عنوان یک شهر چند فرهنگی) نشان داد که در هنگام شیوع بیماری سارس هم اجتماعات همگن و یکدست (مانند چینیها) چگونه در معرض طرد قرار گرفتند. مشاغل پر جنب و جوش محله چینیها در هنگام بروز ویروس سارس تا مدتها به رکود و کسادی کشیده شد. حالا هم اتفاق مشابهی در هنگام شیوع ویروس کرونا یا کووید ۱۹ اتفاق افتاده است. اما علت آن چیست؟
ترس، مانعی برای مواجهه با حقیقت
قرار گرفتن در معرض بیماریهای عفونی تنش نژادی را تقویت میکند. یافتههای علمی نشان میدهند که افراد فارغ از سن، ایدئولوژی سیاسی، اعتقاد مذهبی، آموزش، جنسیت و درآمد، در هنگام بروز بحرانهایی همچون بیماریهای عفونی بیشتر به سمت همگروههای خود تمایل دارند و با افرادی غیر از همگروههای خود دچار تقابل و مشکل میشوند. بنابراین یک سیاهپوست یا سفیدپوست که در معرض بیماریِ عفونی است نسبت به گروهِ نژادی خود حس همبستگیِ بیشتری دارد. این نشان میدهد که مردم همواره درجاتی از قبیلهگرایی دارند. این قبیلهگرایی را در سیاست، ورزش و نظریههای توطئه میتوان دید. مردم از چیزهایی که برایشان مبهم است، میترسند. برای آنکه آن چیز مبهم برای ما معنادار شود به سمت روایتی حرکت میکنیم که برای ما آشناتر است، در نتیجه هنگام ترس یا ابهام به سمت باورهای همیشگی خود حرکت میکنیم، باورهایی که بر اساس ظرفیت فکری و ایدئولوژی همیشگی ما شکل گرفتهاند. به همین خاطر اصلاً تعجب آور نیست که به جای فهم شیوه عمل یک ویروس و دلایل علمی آن، به کلیشههای نژادی چنگ زده شود، به چیزهایی که یک عمر درباره آنها شنیدهایم. اینکه بگوییم چینیها مسئول بیماری هستند خیلی راحتتر از فهمیدن چگونگیِ عمل ویروس است. مرکز کنترل بیماریها پیامی را در وب سایت خود منتشر کرد که «حقایق را منتشر کنیم نه ترس را». چیزی که امروز نیاز داریم همسبتگیِ نوع بشر است نه ایجاد وحشت عمومی و نفرت نژادی و قومی.