سریال آچمز این شب‌ها در شبکه سه سیما مخاطبان خاص خود را دارد. اما این سریال ایده تکراری در سینما و تلویزیون ایران را فیلم‌نامه خود دارد: آدم‌های اشتباهی!

هر شب حوالی ساعت ۲۱ بسیاری در انتظار پخش سریال «آچمز» بعد از تمام شدن سریال جنجالی «گاندو» هستند. سریالی که در ابتدا تصور بر این می‌رفت موضوع جدی خواهد داشت؛ اما این تصور دو سه قسمت بیشتر دوام نیاورد و دیدیم بازی هومن برق‌نورد و امیرحسین رستمی به عنوان زوج بازیگری که در نقش‌های طنز خوش می‌درخشند هم به همان منوال پیش رفت و در حال نقش‌آفرینی هستند. اما این موضوع تمام ماجرا نیست. بلکه آنچه باعث ایجاد سوال و در برخی موارد انتقاد در زمان تماشای این سریال می‌شود این است که چرا نویسنده‌ها، فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌ها دست از سر ژانرهای تکراری آدم‌های اشتباهی، شخصیت‌هایی که خواسته یا ناخواسته باهم عوض می‌شوند و... برنمی‌دارند و این سبک و ایده در بین ایده‌پردازان نقطه پایانی ندارد؟

چهره‌های هزار چهره اشتباهی

 نقش‌هایی که شاید در کتاب‌های قصه و فیلم‌های قدیم در ابتدا ما را به یاد داستان «شاه و گدا» بیاندازد و بعد از آن هم ما را ببرد به سمت سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی داخلی مانند «مرد هزار چهره»، «مارمولک»، «مرد عوضی»، «خواهران غریب» و... در فیلم‌های هندی و بالیودی هم کم این موضوع را ایده اصلی داستان‌های‌شان نمی‌کنند و برای همین هم به سادگی می‌توان گفت این سبک روایت‌ها تا حدود بسیاری لوث شده است. سبکی که دیگر می‌توان گفت در سینما و تلویزیون ایران به یک ژانر بدل شده و به نظر می‌رسد زمانی که فیلم‌سازان می‌خواهد به ساخت فیلم و سریال بپردازند دور هم می‌نشینند و می‌گویند اینبار چگونه آدم‌های اشتباهی و آدم‌خایی که قرار است باهم عوض شوند را در فیلمی که می‌خواهیم بسازیم جای دهیم!

ظرف‌هایی که محتوایش از یک دیگ آش است

در سریال «آچمز» هم شاهد آن هستیم که هومن برق‌نورد در دو نقش بازی می‌کند که یک نقش آن یک مدیر موفق و کاردرست است و قصه، ماجرا را به جایی می‌برد برادرش که یک چوپان ساده در یک روستاست وارد ماجرا شده و با کمک کسانی که افراد سودجویی هستند اقدام به سوءاستفاده از برادری، شباهت و موقعیت برادر مدیرش که از او بی‌اطلاع است می‌کنند.

شاید در کل بتوان به این نتیجه رسید که این سریال دارای موضوعی جالب و دیدنی است. اما آنچه باعث انتقاد از سوی صاحب‌نظران می‌شود این است که تا چه زمانی باید سریال‌های شبانه تلویزیون که اتفاقا مخاطب‌های بسیاری هم دارند به سمت موضوعات تکراری بروند که به دلیل ندانستن بخشی از کاراکترهای سریال، کارکترهای مطلع از موقعیت و شرایط خود سوءاستفاده کرده و از این طریق تلاش کنند تا مخاطبان را پای جعبه جادویی که دیگر به نظر می‌رسد جادویی ندارد بنشانند؟ این منتقدان بر این باورند چنین سریال‌هایی مانند دیگ بزرگ آش است که یک محتوا دارد؛ اما برای تنوع از این دیگ آش در ظرف‌های مختلف می‌ریزند که شکل و شمایل گوناگون داشته باشد؛ اما در نهایت طعم و مزه‌ یکسانی داشته و ظرف‌ها تفاوت‌شان تنها در ظاهر امر است نه در مزه و نوع غذایی که درون آنهاست!

به نظر می‌رسد نفس آدم‌های تکراری در سریال و سینمای ایران تبدیل به ژانری شده است که قرار نیست تمام شود. آدم‌های اشتباهی جای یکدیگر می‌آیند و برای همین هم طبیعی است که داستانی شکل گیرد. داستانی که در نهایت مشخص است تمام ماجرا در قسمت‌های پایانی رو خواهد شد و معلوم می‌شود آدم‌های اشتباهی  چه کسانی هستند و دیگر در پایان آدم‌های منفی، رسوا و آدم‌های مثبت، هوشیار می‌شوند و قص علی هذا...  

در  این زمینه بخوانید: 

حامد بهداد در قصر شیرین، ماندن یا خارج شدن از جلد نقش‌های تکراری؟!

سقوط آزاد شبکه نسیم در روزهای بدون خندوانه و دورهمی

برچسب‌ها