گروه ایرنا زندگی - در روزهایی که هنوز خیلی از ما به مسئله فلسطین دقیق تر نگاه نکرده بودیم و صدای انفجار پیاپی بمبهای اسرائیلی را روی سر زن و بچه ها نمی شنیدیم، جمع بزرگی از بانوان در تهران به فهم عمیقی از این ماجرا رسیده بودند. هنوز روز قدس سال ۱۴۰۲ بود. هنوز بیمارستان المعمدانی در آتش کینه اسرائیل نسوخته بود و بچه های کوچک فلسطینی توی بغل مادرها جایشان امن بود. جمعی از مادران دغدغه مند که پیشتر با عنوان «نهضت مادری» و به مسئولیت خانم «خسروی» یک جنبش مردمی را آغاز کرده بودند، حالا میخواستند صفحه تازه ای باز کنند. خانم «کمالی»، مسئول و مدیر امهات القدس میگوید : «ما به دنبال تمدن سازی اسلامی، میخواستیم ملتها با هم درارتباط باشند تا امت اسلامی جان تازه بگیرد و براساس فرمایشات رهبری، نقطه اشتراک بزرگ جهان اسلام، مساله فلسطین بود. مساله ای که رهبر عزیزمان در فرمایشات سال ۹۸ فرموده بودند: «کلید رمزآلود فرج است.» و همچنین متعدد می فرمودن:د« مساله اول جهان اسلام باید فلسطین باشد.» پس تصمیم گرفتیم به گفتمان سازی در این زمینه جدی تر نگاه کنیم. همه چیز از یک نامه شروع شده بود. نامه ای که زنان مسلمان ایرانی خطاب به زنان مقاوم و پرشکوه فلسطینی نوشته بودند. این نامه سرآغاز«امهات القدس» شد. سرآغازی که از آن روز تا همین زمان پرتپش جریان دارد و هر روز با ایده تازه ای، به جریان مقاومت جان میدهد.
بعد از ۷ اکتبر، و طوفان الاقصی، ماجرا برای امهات القدس طور دیگری شد. وقتی به فاصله کمی از این حمله جانانه، بیمارستان المعمدانی در بمباران وحشیانه رژیم، به آتش کشیده شد، انگار این صدای هل من ناصر زنان و کودکان غزه بود که در گوش مادران می پیچید. حالا دیگر جنگ، جز صف مردان، به لشکری از امیدهای بزرگ زنانه نیاز داشت. به دستهای گرمی که زندگی را تازه کند و برای مقاومت آغوش باز کند. برای کودکانی که هر روز می لرزیدند و در سرشان صدای انفجار تمامی نداشت. خیلی زود خون در رگ امهات القدس به غلیان افتاد. قلب مادرانه نهضت شروع به تپیدن کرده بود. خواسته جمعی همه اعضا این بود باید یک کاری ترتیب بدهیم. کاری که خشم ما را بر سر اسرائیل خالی کند و مردم غزه ببینند ما هستیم و شانه به شانه شان می جنگیم. حتی از کیلومترها فاصله. و بدین ترتیب اولین گردهمایی بزرگ امهات القدس رقم خورد. پنج هزار زن مسلمان جلوی ساختمان سازمان ملل جمع شدند و هرچه می توانستند بر سر رژیم فریاد زدند. در واقع امهات القدس به دست خود مردم بود که وارد وادی های جدی تری شد. این مردم بودند که میخواستند کاری بکنند. این خون که در رگهایشان غلیان میکرد همانی بود که ۲۲ بهمن هر سال خودش را به جداره قلبشان میکوبید.
از تبیین تا گفتمان!
خانم کمالی در رابطه با پشتوانه فکری امهات القدس، به طرحهای مختلفی اشاره می کند که هر کدامشان یک فصل کتاب است. و تاکید بسیاری دارد روی اینکه «برای ما گفتمان سازی خیلی مهم بود. این که مردم بفهمند اصلا چرا مرگ بر اسرائیل میگوییم؟! اما ما سوای همه پژوهش هایی که در خصوص فلسطین شده بود، دنبال یک نگاه زنانه جدید به ماجرا بودیم. دنبال این که در این جنگ بزرگ نقش بانوان کدام است؟!»
اولین قدمهای فکری امهات با دوره «قبله اول» شروع شده بود. قبله اول اشاره به همان مسجد الاقصی داشت و دوره ای تخصصی بود که به نقش مردم در مبارزه با صهیونیست از دیدگاه آیات و روایات می پرداخت. پیشینه فکری محکمی که امهات در نظر داشت بسازد تازه داشت پا میگرفت. بعد از قبله اول، دور تخصصی عقیله ۲ روی کارآمد. «عقیله۲» جان گرفته از نقش محوری زینب کبری سلام الله علیها در واقعه عاشورا و پیام آوری این بانوی بزرگ بود. اما عقیله فقط به آموزش مباحث اکتفا نمی کرد. مبلغانی که در این دوره شرکت می کردند بعدها می توانستند در روضه های خانگی شرکت کنند و به تاسی از زینب کبری سلام الله علیه پیام آور عاشورا باشند و شمر زمانه را به مردم نشان بدهند.
امهات القدس، خستگی نمی شناخت. بعد از شهادت بانوی خبرنگار فلسطینی، دوره دیگری با عنوان «آیات الخضور» متولد شد. این دوره، به نام این خبرنگار شهید متبرک شده بود تا در ده سرفصل تخصصی، مباحث تازه ای را مطرح کند. از جمله اینکه «صهیون چگونه با استفاده از رسانه، نقش زنان را در جنگ و جامعه می کاهد؟!» در تمام این دوره ها، اساتید مجرب و آگاهی دعوت می شدند و جالب این بود که همه ماجرای امهات القدس مردمی بود. همه الفبایش از مهر مادرانی بود که هیچ کدامشان سرمایه خاصی نداشتند. ارگانی نبود که پشت این طرح باشد. این مردم بودند که امهات القدس را به جلو هدایت میکردند. این مادران پر از عشق و آگاهی...
اقتصاد مقاومت...
وقتی خانم حسینی گفت که یکی از خانمها سالاد ماکارونی درست کرده بود تا بفروشد و پولش را بیاورد برای جبهه مقاومت، تعجب نکردم. میدانستم خانمهای ایرانی از نسل همان زنهای غیوری اند که هشت سال دوشادوش مردان جنگ را با امید به پیروزی، لحظه به لحظه به ساعت فتح نزدیک تر کردند. خانم حسینی، مسئول مالی امهات القدس است و خاطرات بی شماری از مواجهه با خانمهایی که برای کمک به جبهه مقاومت دست به ایده های تازه زده اند، دارد. در روزهایی که هر کدام از ما دغدغه معیشت خودش را دارد خانم حسینی برایم از نوجوانی تعریف می کند که دم دمهای عید سال ۱۴۰۳ نشسته بود جانماز مخمل دوخته بود تا بفروشد و هزینه اش را تقدیم بچه های غزه کند. امهات القدس از همان اول، درعرصه اقتصادی هم جاپای خودش را محکم کرده بود.
همین بازارچه هایی که در بیشتر مساجد و هیئتها هست، اینجا هم کاربردی بود. با این تفاوت که دیگر همه پولهایی که جمع میشد، مثل پرنده نجاتی میشد که می رفت و روی شانه های نحیف بچه های غزه می نشست. وقتی قحطی، استخوان بچه ها را داشت می شکست و آب حتی به لبهای خشکشان نمی رسید امهات القدس به هر راهی فکر می کرد برای یاری. خانم حسینی از خانمهایی برایم تعریف میکند که وقتی دیده اند یک دست صدا ندارد و از پولهای کم خودشان آبی گرم نمی شود، هرکس هرچه توی خانه داشته آورده تا شده مواد خام یک آش حسابی. تصور میکنم دیگ های آشی که به نیت مقاومت پخته اند عجب مزه نابی داشته است. با همین آش پختن ها توانسته بودند ۱۳ میلیون به بچه های غزه کمک کنند.
اتفاق چند وجهی دیگری هم در این بین افتاده بود. امهات دست به تولید اقلام فرهنگی زده بود که هم هزینه ای برای مقاومت تامین می شد هم در واقع نمادسازی و جهاد تبیین در پروژه ای تازه پیش می رفت. جاکلیدی، استیکر گوشی،دفترهای فانتزی برای محصلان،حتی تیشرت . همه اینها بی اینکه سرمایه گذار خاصی داشته باشد به یاری خانمهای محله ها تولید شده بود و بعد به فروش می رسید. ظهیر و ظهیرا هم همین جا متولد شده بود. قلک های کاغذی که جنس بسیار محکمی داشت و پولهای تویش، پیغام مهر و یاری امهات القدس را به بچه های غزه می رساند. پای این قلکها به مدرسه ها هم رسید و نوجوانهای زیادی در این میدان پا گذاشتند. حتی اندازه انداختن یک اسکناس توی قلکشان. ظهیر و ظهیرا، برگرفته از آیات قرآن و به معنای پشتیبان بودند. ظهیر پسرانه اش بود و ظهیرا دخترانه اش. یک کار فرهنگی ظریف که در تمام ابعاد به کار جبهه مقاومت می آمد.
یک همیاری بین المللی
خانم کمالی با اشاره به اینکه از آغاز کار امهات القدس، دنبال ارتباط گیری با ملتهای مسلمان دیگر بودند، به ۶۰۰۰ ایمیلی اشاره می کند که برای بیداری علمای جهان اسلام ارسال کردند. این یک اتفاق خوب در سطح روابط بود. اتفاقی که نشان می داد امهات القدس میداند که کمک به فلسطین فقط با جمع آوری کمکهای مردمی ممکن نمی شود. یک آگاهی درست در سطح جهانی حتی نیاز است. همین فهم خوب راه را برای اتفاق هایی که در اربعین افتاده بود باز کرد. تولیدات زیادی به دست مادران محله ها آماده شده بود تا در اربعین حسینی، زمینه ساز اگاهی مردم کشورهای دیگر شود. مادران آگاه امهات، جهاد تبیین را حتی آنجا هم ادامه میدادند و نه تنها لباس و گیره سر دختر بچه هایشان، نه تنها تیشرت و لباس خودشان، بلکه همه وجودشان در این اربعین، نمادی از مقاومت شده بود. وقتی مردم غزه از جان گذشته بودند و کودک و نوزادشان را حتی در راه بیداری اسلامی میدادند این کارها به نظر امهات کمترین کاری بود که میشد انجام داد.
پرسودترین سرمایه گزای طلا
خانم حسینی با اشاره به هیات امتداد که با همیاری جمعی از مادران در گروههای مختلف شکل گرفته بود، می گوید :«ما قدم به قدم و با جهاد تبیین به جایی رسیدیم که مردم برای کمک به مقاومت، یک میلیارد جمع کردند. مردم انگار که فقط منتظر یک جرقه بودند.» او از خانمی تعریف میکرد که سیزده سال پس انداز کرده بود تا یک دست مبل بخرد و حالا وقتی دیده بود جبهه مقاومت در غزه، چشم به راه کمکهای مردمی است، قسط اولش را آورده بود تا بدهد بیت رهبری. ماجرا ولی فقط این نبود. یک خانمی هم سرویس طلای گرانی را هدیه کرده بود و غیر از این سراغ همین خانمی را گرفته بود که میخواسته مبل بخرد و از آن گذشته. مبل نویی را که برای خانه خودش بی هیچ پولی گرفته بود و با مهر به این خانم هدیه کرده بود . حالا انگار قصه پر از لبخند خدا شده بود. این راه طوری بود که همه دست آخر راضی بودند.
هیات امتداد همزمان با شهادت حضرت زهرا، برگزار شده و مردمی که آمده بودند طلایشان را بدهند، با پرسودترین سرمایه گزاری طلا آشنا شده بودند. اینجا وقتی طلا را میدادی، از جهات گوناگون میشد رضایت را بخری. فارغ از اینکه خشنودی خدا و کمک به جبهه حق اتفاق می افتاد خانمهایی که طلایشان را میدادند، قدم در راه درستی میگذاشتند. جنگی را که کیلومترها دورتر از مرزهایشان برعلیه امت اسلامی راه افتاده بود یاری میدادند تا به نفع مسلمانان تمام شود. از این راه می توانستند مطمئن باشند که امنیت برای همه مسلمانها و همچنین فرزندان خودشان پایدار می ماند.
آنها با یک دست گهواره بچه ها را تکان میدادند و با دست دیگر جهانی را که اسرائیل میخواست به خاک و خون بکشد از نابودی حفظ می کردند. اهدای این طلاها حتی به نوعی کمک به اقتصاد خودمان بود. همه اینها را خانم حسینی برایم تبیین میکرد. وقتی میگفت فلسطین بزرگترین منابع گاز را در اختیار دارد و این سگ هار جایی نخوابیده که آب زیرش را بگیرد، من به انرژی فکر می کردم که اگر دست این رژیم غاصب بیفتد، دیگر طلاهای ما نمی تواند نجاتش بدهد. اما حالا هنوز این تکه طلاها میتوانست جنگ را به نفع ما امت مسلمان به پایان ببرد.
هنوز هم؟
هنوز هم تکه طلاهای زیادی هست که به دست امهات القدس می رسد تا برای یاری جبهه مقاومت هزینه شود. هنوز هم عقیله ۲ روی کار است و دوره قبله اول برای مادرها برگزار می شود. ما وسط جنگیم و امهات القدس همه توانش را به کار گرفته است تا پیروز این میدان، جبهه مقاومت باشد. وقتی از آرمان خانم کمالی می پرسم اینطور پاسخم را می دهد : «میخواهم طنین لا اله الاالله در جهان عالم گیر شود. میخواهم به وظیفه مسلمانی ام که هر روز با خدا پیمانش را می بندم عمل کنم. آرزویم یک امت واحد اسلامی است.»
و خانم حسینی وقتی از سختی های کار میگوید، حرفش را این طور خاتمه میدهد که هیچ چیزی برایش کافی نیست ، فقط یک آرمان دارد : «میخواهم روز ظهور توی صف یاران امام زمان باشم. همین فقط راضی ام می کند.»
لبخند میزنم. امهات القدس، افقهای بلندی دارد که پویش طلا، فقط بخشی از آن است. امهات القدس برای روزهای ظهور، روزهای نماز خواندن در بیت المقدس پشت سر مولایمان آماده می شود...گرچه هیچ ارگانی نیست که امهات به آن وابسته باشد. اما مردم پشتش ایستاده اند و خدا دارد برایشان خیرترین برکاتش را می پاشد...
نظر شما