تهران - ایرنا - در دنیای امروز، بسیاری از زوج‌ها به دلایل مختلف تصمیم به تأخیر در فرزندآوری می‌گیرند، اما وقتی سال‌ها از آن زمان می‌گذرد، درک می‌کنند که زندگی بدون فرزند، هرگز همانند آنچه تصور کرده بودند، کامل نمی‌شود. این گزارش روایت‌هایی از زوج‌های مسن است که اکنون در حسرت لحظاتی می‌سوزند که می‌توانستند با داشتن فرزند، رنگ و بویی متفاوت به زندگی‌شان بدهند.

به گزارش گروه ایرنا زندگی، در دنیای مدرن، دنیایی از تغییرات سریع و بحران‌های اجتماعی و اقتصادی است. در این میان، یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین تصمیمات در زندگی هر زوج، انتخاب «فرزندآوری» است. به نظر می‌رسد در دنیای امروز، بسیاری از زوج‌ها در برابر این تصمیم بزرگ مقاومت می‌کنند. اما چرا؟ .
آیا ترس از مسئولیت‌های سنگین والدین بودن، دغدغه‌های اقتصادی یا فشارهای اجتماعی موجب شده است که فرزندآوری به یک چالش تبدیل شود؟ یا شاید هم به علت ناتوانی در برابر سرعت تحولات اجتماعی، این تصمیمات برای بسیاری دشوارتر از گذشته شده‌اند؟

در این گزارش قصد داریم به بررسی این نگرانی‌ها پرداخته و از زبان برخی زوج‌های مسن که تاخیر در فرزندآوری یا عدم داشتن فرزند را تجربه کرده‌اند، روایت‌هایی واقعی و تأثیرگذار بشنویم.

چرا زوج‌ها از فرزندآوری می‌ترسند؟

در دنیای امروز، بسیاری از زوج‌ها از فرزندآوری می‌ترسند و ترجیح می‌دهند که این تصمیم بزرگ را به تأخیر بیندازند یا اصلاً از آن اجتناب کنند. دلایل این ترس‌ها و نگرانی‌ها، نه تنها به شرایط اقتصادی و اجتماعی برمی‌گردد، بلکه با تحولات فرهنگی و تغییر در ارزش‌ها نیز ارتباط دارد. در اینجا به برخی از دلایلی که جوانان به صراحت از آن صحبت می‌کنند و باعث می‌شود که از داشتن فرزند واهمه داشته باشند، می‌پردازیم:

اولین و شاید مهم‌ترین دلیل، نگرانی‌های اقتصادی است. بسیاری از جوانان احساس می‌کنند که شرایط مالی شان برای داشتن فرزند کافی نیست.هزینه‌های زندگی، اجاره مسکن، هزینه‌های آموزشی و بهداشتی و در نهایت فشارهای مالی روزافزون، باعث می‌شود که زوج‌ها نگران تأمین آینده فرزند خود باشند. آنها می‌گویند که در دنیای امروز، زندگی حتی برای خودشان هم به سختی تأمین می‌شود، چه برسد به اینکه بخواهند مسئولیت بزرگ‌تری را بر عهده بگیرند.

دیگر دلیل رایج، فشارهای اجتماعی و فرهنگی است. جوانان به شدت تحت تأثیر استانداردهای زندگی اجتماعی قرار دارند. بسیاری از آنها معتقدند که داشتن فرزند، مسئولیت‌های بسیاری به همراه دارد که می‌تواند آزادی شخصی آنها را محدود کند. در این دنیای پرسرعت و پرمشغله، بسیاری از جوانان ترجیح می‌دهند که به شغل و تحصیلات خود ادامه دهند، سفر کنند و زندگی شخصی خود را بسازند. آنها نگرانی دارند که فرزندآوری این آزادی‌ها را از آنها بگیرد.

ترس از مسئولیت‌های سنگین و عدم آمادگی روحی و جسمی نیز یکی دیگر از دلایلی است که جوانان به آن اشاره می‌کنند. برخی از جوانان اذعان دارند که احساس می‌کنند برای تربیت و مراقبت از یک کودک، نه تنها آمادگی جسمی ندارند بلکه از نظر روانی نیز خود را برای چنین مسئولیتی آماده نمی‌بینند. آنها نگرانند که توانایی مدیریت زندگی خانوادگی را نداشته باشند و نتوانند فرزند خود را به درستی تربیت کنند.

یکی دیگر از دلایل، ترس از ناتوانی در ایجاد تعادل میان زندگی شغلی و خانوادگی است. در دنیای امروز، بیشتر زوج‌ها به دنبال موفقیت‌های شغلی و پیشرفت حرفه‌ای هستند. آنها می‌گویند که فرزندآوری ممکن است در این مسیر مانع ایجاد کند یا باعث کاهش بهره‌وری‌شان شود. بسیاری از جوانان، به‌ویژه زنان، نگرانی دارند که پس از داشتن فرزند، دیگر نتوانند به راحتی در دنیای شغلی رقابتی موفق باشند و برای آنها این ترس وجود دارد که دچار مشکلاتی در مسیر شغلی خود شوند.

در نهایت، ترس از آینده نامشخص و ناپایداری‌های اجتماعی نیز به دغدغه‌های جوانان افزوده است. بسیاری از آنها نگران آینده اقتصادی و اجتماعی خود و فرزندشان هستند. در جهانی که تغییرات اقتصادی و سیاسی به سرعت در حال وقوع است و بحران‌های مختلف از جمله بحران‌های زیست‌محیطی و سیاسی به سرعت در حال افزایش است، داشتن فرزند می‌تواند به نظر آنها یک ریسک بیاید. آنها معتقدند که وضعیت اقتصادی و اجتماعی در آینده به شدت تغییر خواهد کرد و ممکن است برای فرزندشان نتوانند آینده‌ای امن و پایدار فراهم کنند.

این نگرانی‌ها و ترس‌ها در جوانان، نه تنها بازتابی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی است، بلکه از تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز تأثیر گرفته است. در دنیای امروز، نگاه به زندگی خانوادگی و فرزندآوری دستخوش تغییرات زیادی شده است و بسیاری از جوانان ترجیح می‌دهند که در کنار رشد فردی و حرفه‌ای خود، به دنبال تأمین زندگی راحت‌تر و استقلال بیشتر باشند.

روایت‌هایی از دل تجربه: پشیمانی‌های زوج‌های مسن از نداشتن فرزند

بسیاری از زوج‌هایی که سال‌ها از این تصمیمات گذر کرده‌اند و در حال حاضر در میانه زندگی یا پس از آن قرار دارند، نگاه متفاوتی به این موضوع دارند. آنها به خوبی می‌دانند که گاهی در زندگی، تصمیمات بزرگ‌تر از آنچه که به نظر می‌آید می‌توانند آثار عمیقی بر شادی و آرامش روحی انسان‌ها بگذارند. این زوج‌ها، اکنون از دیدگاه تجربه و زندگی مشترک خود، به مسأله فرزندآوری می‌نگرند و در گفتگوهای صمیمی خود، از لحظاتی می‌گویند که هیچ چیزی نمی‌تواند جای آن را پر کند؛ لحظاتی که تنها با حضور یک فرزند، پر از امید، عشق و تغییر می‌شود.

در این بخش، روایت‌هایی از زبان زوج‌های مسنی خواهیم شنید که به دلیل تاخیر در فرزندآوری یا عدم داشتن فرزند، اکنون درگیر احساساتی هستند که شاید برای نسل جوان امروز قابل درک نباشد. این روایت‌ها گاهی پر از پشیمانی‌ها و گاهی سرشار از تأملات عمیق زندگی است که نگاهی متفاوت به فرزندآوری می‌دهد.

پشیمانی از دست دادن فرصت‌ها

مریم و ناصر هر دو در اوایل پنجاه سالگی خود قرار دارند. آنها در سنین جوانی ازدواج کرده‌اند، حدود بیست و پنج سالگی، زمانی که به آینده و مسئولیت‌های آن کمتر فکر می‌کردند و بیشتر به تأمین شرایط زندگی و پیشرفت شغلی خود توجه داشتند. اکنون، پس از سال‌ها زندگی مشترک و گذر از دوره‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی، به نقطه‌ای رسیده‌اند که بیشتر از هر زمان دیگری از نبود فرزند در زندگی‌شان احساس پشیمانی می‌کنند. این نگرانی‌ها زمانی شدت یافت که به سنین میان‌سالی رسیدند و فشار تنهایی و احساس خلا در زندگی‌شان بیشتر از پیش خود را نشان داد.

مریم با چشمانی پر از حسرت می‌گوید: «ما همیشه کار و زندگی‌مان را به اولویت‌های دیگری ترجیح دادیم. اما الان که به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم که شاید اشتباه کرده‌ایم. هیچ چیزی مانند داشتن فرزند نمی‌تواند شادی‌آور باشد. زمانی که در خانه تنها می‌نشینیم، هیچ‌کس نیست که به ما دلگرمی بدهد. زندگی‌مان خالی شده است.»

ناصر نیز در تایید گفته‌های مریم ادامه می‌دهد: «من و همسرم همیشه نگران آینده مالی‌مان بودیم. فکر می‌کردیم که شاید نتوانیم به خوبی از فرزند نگهداری کنیم، اما حالا می‌بینم که فرزند برای انسان‌ها به معنای حقیقی زندگی است، حتی اگر برای او نتوانی همه چیز را فراهم کنی.»

حسرت سال‌های بدون فرزند

محمد و زهرا اکنون در سال‌های پایانی دهه شصت زندگی خود هستند. آنها در حدود بیست و چهار سالگی ازدواج کردند و زندگی مشترکشان را در دوران جوانی آغاز نمودند، زمانی که دغدغه‌های شغلی و اقتصادی عمده‌ترین نگرانی‌های آنها بودند. در آن زمان، هیچ‌کدام از آنها به فرزندآوری به عنوان یک اولویت نگاه نمی‌کردند و تمام انرژی‌شان صرف تأمین شرایط بهتر برای زندگی‌شان بود. حالا، با گذشت سال‌ها و رسیدن به سنین میانسالی، نگاه آنها به این تصمیم تغییر کرده است و پشیمانی از دست دادن فرصت‌ها، بیشتر از همیشه در ذهن شان جا خوش کرده است.

محمد با لحن افسرده‌ای می‌گوید: «ما هیچ‌وقت زمان کافی نداشتیم. کار، مشکلات اقتصادی، و به ویژه دغدغه‌های شغلی مانع از این شد که تصمیم به فرزندآوری بگیریم. حالا که هر دو سالخورده شده‌ایم، یاد می‌کنیم که زندگی به همین راحتی تمام می‌شود و بچه‌ها می‌توانستند همه چیز را متفاوت کنند.»

زهرا ادامه می‌دهد: «ما هرگز نتواستیم طعم واقعی خوشبختی را در کنار فرزندانمان بچشیم. حالا این فقدان همیشه با ماست.»

یادگارهایی که هیچ‌گاه نیافتند

علی و زینب که سی سال از ازدواجشان می‌گذرد و اکنون در آستانه 60 سالگی قرار دارند، همیشه به همدیگر تکیه کرده‌اند، اما امروز دیگر چیزی مانند گذشته در زندگی‌شان پر رنگ نیست. علی با دست‌هایی لرزان به خاطراتش فکر می‌کند و می‌گوید: «فرزند نداشتن همیشه برای ما حس خلأ و ناتمام بودن به همراه داشته است. هیچ‌کدام از اطرافیان‌مان نتوانستند این احساسات و نگرانی‌های عمیقی که در دل داریم را درک کنند. شاید روزی این حسرت‌ها کمتر شود، اما می‌دانیم که با نداشتن فرزند، همیشه یک چیزی کم خواهد بود؛ چیزی که هیچ‌چیز نمی‌تواند جایگزینش شود.»

چشمان زینب پر از احساساتی بود که در طول سال‌ها نمی‌توانست با هیچ‌کس به اشتراک بگذارد. او می‌گوید: «گاهی به این فکر می‌کنم که اگر می‌توانستم، همه چیز را دوباره شروع می‌کردم. احساس می‌کنم که خیلی چیزها در زندگی‌مان ناتمام مانده‌اند، مثل یک کتابی که صفحاتش را یکی یکی ورق زدی، اما آخرش ندیدی که داستان تمام شد. حقیقتش این است که ما هر روز از نبودن فرزند، از احساس تنها بودن، بیشتر غصه می‌خوریم.»

زوجی که فرصت فرزندآوری را به تأخیر انداختند

سارا و امیر که اکنون پنجاه سال سن دارند، در جوانی به دلایل مختلف تصمیم گرفتند فرزندآوری را به تأخیر بیندازند. در ابتدای ازدواج‌شان، خانه‌شان یک خوابه بود، زندگی اقتصادی‌شان در مرحله‌ای قرار داشت که به نظرشان قادر به تأمین شرایط لازم برای فرزند نبودند.

امیر می‌گوید: «یادم است وقتی تازه ازدواج کرده بودیم، خانه‌مان خیلی کوچک بود یک اتاق خواب بیشتر نداشتیم. ماشین نداشتیم و خیلی از مسائل مالی توی زندگی‌مان فشار می‌آورد. همیشه می‌گفتیم وقتی وضعیت بهتر شود، بچه دار می‌شویم. باور کنید! همه‌ امیدمان این بود که یک روز شرایط بهتر شود، اما انگار این روز هیچ وقت نیامد.»

سارا ادامه می‌دهد: «بعدها که از نظر مالی شرایط خیلی بهتر شد، خانه بزرگ‌تر خریدیم و ماشین هم داشتیم. به نظر می‌رسید همه چیز برای بچه‌دار شدن آماده است. اما در نهایت دیگر نتواستیم بچه دار شویم. هر چی دوا و درمان کردیم، آزمایش‌ها و روش‌های مختلف رو امتحان کردیم، اما هیچ وقت نتیجه نگرفتیم. الان که به گذشته نگاه می‌کنم، حسرت می‌خورم که چرا آن فرصت‌ها را از دست دادیم.»

آن‌ها حالا در سال‌های میانی عمر خود می‌گویند که هیچ‌چیز مانند داشتن فرزند نمی‌تواند زندگی را کامل کند. در حالی که همه‌چیز به ظاهر آماده و مهیا بود، اما چیزی که باید در جوانی انتخاب می‌شد، دیگر در دسترس نبود.

حسرت‌ها و تردیدها: ازدواج بدون فرزند و پیامدهای آن در زندگی زوج‌ها

این‌ها تنها تعداد محدودی از افرادی هستند که با بهانه‌های مختلف خود را از لذت پدر و مادر شدن محروم کرده‌اند و اکنون حسرت می‌خورند. آنها از کنار وعده‌های خداوند بی‌اعتنا گذشتند و از نعمت‌های بسیاری که در تقدیرشان بود، محروم شدند. خداوند در قرآن می‌فرماید:«اللَّهُ یَبْسُطُ الرَّحْمَةَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَیَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ؛ خداوند رحمت خود را به هر کس که بخواهد وسعت می‌دهد و هر که را بخواهد روزی می‌دهد بدون حساب.» (سوره آل عمران، آیه 37)

در جای دیگر، خداوند در قرآن، وعده رزق و روزی فرزندانی را داده که به دنیا می‌آیند، اما خیلی‌ها بی‌اعتنا به این موضوع به فکر پس‌انداز و پول بیشتر هستند و بچه‌دار شدن‌شان را به تعویق می‌اندازند. خداوند در قرآن در آیه ششم سوره هود می‌فرماید:«هیچ جنبنده‌ای نیست جز اینکه رزقش بر خدا واجب است.»

در پایان، این گزارش به ما یادآوری می‌کند که فرزندآوری نه تنها یک مسئولیت اجتماعی و اقتصادی است، بلکه گاهی تنها راه برای پر کردن خلأهای عاطفی و احساسی در زندگی انسان‌هاست. زوج‌هایی که از نداشتن فرزند یا تأخیر در فرزندآوری پشیمان هستند، به خوبی می‌دانند که این تصمیمات در بلندمدت، عواقب غیرقابل جبران و احساسی به دنبال دارند که شاید هیچ چیزی نتواند جای آن را بگیرد.