گروه ایرنا زندگی- در این گزارش، به نقشهای مختلف مادران در خانواده و جامعه میپردازیم و داستانهایی واقعی از شجاعت و فداکاری آنان روایت میکنیم؛ قصههایی که در دل تاریخ انقلاب اسلامی و روزگار سخت جنگ تحمیلی، تا امروز در تار و پود زندگی ایرانیها تنیده شده است.
ستونهای خانواده
نقش مادر در خانواده، تنها به پرورش فرزند محدود نمیشود. مادران، معلمان نخستین زندگیاند که ارزشهایی چون محبت، ازخودگذشتگی، و مسئولیتپذیری را در جان فرزندان مینشانند. آنها در سختترین لحظات، آرامشبخش دلها و هدایتگر مسیر زندگیاند.
به یاد بیاورید روزهایی را که مادران، با لبخندهایشان سختیها را آسان میکردند. داستان مادرانی که با کار در خانه یا بیرون، چرخ زندگی را میچرخاندند و همزمان به آموزش و تربیت فرزندانشان میپرداختند. آنها، گاهی نقش مشاور خانواده، گاهی پزشک بیادعا، و گاهی مدیر اقتصادی خانه را ایفا میکنند.
سنگرسازان بدون سنگر
نقش مادران در جامعه، گاه از خانه فراتر میرود. بسیاری از مادران، در روزهای سخت انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، به پشتیبانی از جبههها پرداختند. برخی خانههایشان را به کارگاههای خیاطی، آشپزی، یا انبار کمکهای مردمی تبدیل کردند.
«زینتخانم»، یکی از مادران فعال در جنوب تهران، روایت میکند که چگونه با جمعآوری کمکهای مردمی، توانست در روزهای سخت جنگ، سه وانت تجهیزات برای جبهه بفرستد. او میگوید: «ما زنها اگر اسلحه به دست نگرفتیم، اما سنگرهای خودمان را داشتیم. جنگیدن فقط در خط مقدم نیست.»
داستانهایی از مادران شجاع و فداکار
تاریخ انقلاب اسلامی ایران و روزهای جنگ تحمیلی پر از داستانهایی است که مادران، قهرمانان اصلی آن بودهاند. زنانی که از آسایش خود گذشتند، دل به سختیها سپردند و با شجاعت و فداکاری، مسیر زندگی دیگران را تغییر دادند. در ادامه، روایتهایی واقعی از این مادران آورده شده است.
مادر شهیدان بارفروش؛ ایستادگی در اوج مصیبت
حاجیهخانم کبری حسینزاده، مادر شهیدان بارفروش، نمونهای از فداکاری بینظیر مادران در تاریخ انقلاب اسلامی است. خداوندمتعال به او دوازده فرزند عطا کرد که چهار پسر خود را تقدیم نظام و انقلاب کرد.
محسن، اولین پسر او، پیش از سال ۵۷ فعالیتهای انقلابی داشت و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد. او در عملیات کربلای ۵ و فتح شلمچه در ۲۳ سالگی به شهادت رسید. هنوز چند روزی از شهادت محسن نگذشته بود که جواد، دومین پسر، به جبهه رفت و تنها ۳۳ روز پس از شهادت محسن، در شلمچه براثر اصابت گلوله به شهادت رسید. شب هفت جواد با اربعین محسن یکی شد.
سومین فرزند این مادر فداکار، علیاصغر، در ۱۵ سالگی راهی جبهه شد و در فاو به شهادت رسید. چهارمین فرزند، محمدرضا، ابتدا یکدست و یکپایش را در جنگ از دست داد و سرانجام در سال ۷۶ به فیض شهادت نائل آمد. حاجیهخانم حسینزاده میگوید: «از شهادت فرزندانم هیچوقت خم به ابرو نیاوردم چون آنها را در راه اسلام و قرآن هدیه کردم.»
مادر شهید عباس بابایی؛ ستارهای در آسمان آسمانیها
فاطمه خوئینی، مادر شهید عباس بابایی، یکی از برجستهترین خلبانان نیروی هوایی ارتش، در دوران جنگ تحمیلی با فداکاریهای بیپایان خود شناخته میشود. او که در روزهای بحرانی جنگ، در کنار تربیت فرزندانش، همواره از شهید عباس حمایت میکرد، به هیچوجه از تصمیمات فرزندش برای رفتن به جبهه و جنگ با دشمن متزلزل نشد. او بارها گفته بود: «من عباس را برای جبهه آماده کرده بودم، او باید میرفت، چون خداوند به ما چنین فرزندی داده بود.» عباس بابایی در نهایت 15 مرداد ۱۳۶۶ در عملیات "کربلای ۵" به شهادت رسید، اما مادرش همواره با افتخار از شهادت او سخن میگفت و در روزهای پس از شهادت، با قلبی پر از ایمان و صبر به خانوادهاش قوت میبخشید.
مادر شهید محمود صارمی؛ خبرنگاری که برای حقیقت جان داد
والیه معظمی، مادر شهید محمود صارمی، خبرنگار شهید خبرگزاری جمهوری اسلامی، یکی دیگر از نمونههای بینظیر فداکاری مادران است. محمود که در دوران جنگ تحمیلی به عنوان خبرنگار در مناطق جنگی حضور داشت و در نهایت در افغانستان به شهادت رسید، همیشه در سخنان خود از فداکاریهای مادرش یاد میکرد. او میگفت: «مادر من همواره به من آموخت که در راه هدفهای بزرگ، هیچ چیز ارزشی بیشتر از صداقت و حقیقتطلبی ندارد.» مادر او پس از شهادت فرزندش، با تسلط بر درد و با دلی آرام، به همه کسانی که به خانهاش میآمدند، پیام ایستادگی و مقاومت را منتقل میکرد.
مادر شهید صارمی، هرچند به خوبی میدانست که فرزندش راهی پرخطر را انتخاب کرده، اما هیچگاه مانع او نشد. او پیشتر در توضیح این موضوع گفته بود: «برای من هیچ چیز مهمتر از اینکه محمود در راه هدفهایش قدم بردارد نبود. همیشه میدانستم که او در راه حقیقت است و نمیتوانستم از او بخواهم که از مسیرش منحرف شود.» زمانی که خبر شهادت محمود به او رسید، بیهوش شد و پس از به هوش آمدن، جز فریاد و ناله و بیقراری هیچ واکنشی از او برنخاست. با این حال، پس از گذشت سالها، مادر شهید به شکرگزاری میپردازد و خداوند را به خاطر هدیهای که از او پذیرفته، شکر میکند.
سکینه واعظی؛ مادر شجاعی که با افتخار فرزندانش را به راه شهادت فرستاد
سکینه واعظی، مادر شهیدان واعظی، نمونهای از فداکاری و استقامت مادران ایرانی است که توانست در سختترین شرایط، با ایمان و عشق به خداوند، شش پسر خود را تقدیم راه انقلاب اسلامی کند. یکی از ویژگیهای مادرانهای که در داستانهای زندگی او مشاهده میشود، اعتقاد بیچون و چرای او به راهی است که فرزندانش در پیش گرفته بودند.
سکینه واعظی با ایثار و فداکاری بینظیر، نهتنها در کنار خانواده، بلکه در میان جامعه نیز به عنوان مادرانی شناخته میشد که در دل جنگ و مصیبتها ایستاده بودند. او به هیچوجه از شهادت فرزندان خود نگران نبود و همواره میگفت: «ما برای این روزها فرزندانمان را بزرگ کردیم، که در راه اسلام و قرآن فدای وطن شوند.»
در میان شهادتهای پسران او، که در عملیاتهای مختلف به شهادت رسیدند، سکینه واعظی همیشه با شجاعت و افتخار از این شهادتها سخن میگفت.
عباس واعظی، خواهر زاده سکینه واعظی، در توصیف روحیه خالهاش میگوید: «او تا پایان عمر هرگز خم به ابرو نیاورده و جزع و فزع نکرد، مثل بسیاری از مادران داغدار... همیشه میگفت هر که پا در راه امامحسین بگذارد، باید شجاع و صبور باشد، قوی باشد و یادش بماند شهادت یعنی چه.»
سکینه واعظی، با وجود غم از دست دادن فرزندانش، هرگز از مسیر ایثار و فداکاری دست نکشید و همواره در مسیری که فرزندانش در آن قدم گذاشته بودند، ثابتقدم ماند.
این روایتها تنها گوشهای از فداکاریهای بیپایان مادران در دوران جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی ایران هستند. این زنان نه تنها در خانهها، بلکه در میدانهای جنگ، در عرصههای اجتماعی و فرهنگی، قهرمانانی حقیقی بودند که با صبر و ایثار خود، الگویی ماندگار از فداکاری و عشق به وطن و دین را به نمایش گذاشتند. مادران شهدا، بهعنوان قهرمانان بینام و نشان، نقش بیبدیلی در شکلگیری تاریخ انقلاب اسلامی و مقاومت مردم ایران ایفا کردهاند.