گروه ایرنا زندگی - زحمات فراوانی که مادر از دوران بارداری تا زمان بزرگشدن کودک تحمل میکند و رنجها و پرستاریهایی که مادر با آغوش باز در راه فرزند خود پذیرا میشود، همه مبَیّن کلام نورانی پیامبر اکرم (ص) است که میفرماید: «بهشت زیر پای مادران است.» بهراستی که مادران بار سنگین دنیا را بر دوش خود میکشند و اغلب آرزوها، رؤیاها و خواستههای شخصی را قربانی میکنند تا رفاه فرزندانشان را تضمین کنند؛ در این میان، جنس مادرانگی مادر شهدا با مادران دیگر کمی متفاوت است. آنها الگوی یک مادر نمونه در صبر و استقامت و تربیت فرزند هستند. مادر شهدا از شهادت فرزندانشان میگذرند و از این حق انتخابی که برای فرزندانشان قائل شدهاند، احساس رضایت میکنند. نکتهبینیهای مادر شهدا در پرورش فرزند مسئله مهم دیگری است که خود جای تأمل بسیار دارد.
«مرضیه سالاری»، مادر شهید مدافع حرم «محمدحسین محمدخانی» یکی از دههزار زنی است که با همه دلنگرانیهایی که برای شهادت فرزندش داشت اما بهخاطر اعتقاداتش پا روی احساس مادرانهاش گذاشت. این مادر شهید مثل خیلی از مادران شهدا سبک تربیتی متفاوتی داشته که قطعاً این مسئله در رسیدن به مقام رفیع شهادت فرزندش بیتأثیر نبوده است. سردار دلها حاجقاسم سلیمانی درباره این شهید مدافع حرم میگفتند: «شیر پاک مادر و لقمه حلال پدر، عمار را به اسلام تحویل داد.»
همزمان با چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی و همچنین روز مادر پای صحبتهای این مادر شهید مینشینیم تا برایمان از رشادتهای حاج قاسم سلیمانی و سبک تربیتی خود بگوید.
رضایت به شهادت فرزندمان ریشه اعتقادی داشت
شهید محمدحسین محمدخانی، متولد ۹ تیر ۱۳۶۴ فرزند دوم خانواده بود که در ۱۶ آبان ۳۹۴ در سن سی سالگی در حلب سوریه به شهادت رسید. سبک زندگی ما با مسئله جهاد، ایثار و مقاومت بیگانه نبود و پدر محمدحسین از رزمندگان اسلام بود. محمدحسین خودش راهش را انتخاب کرده بود. پدر محمدحسین عقیدهاش بر این بود که ما فقط باید بچهها را راهنمایی کنیم و وقتی بچهها بزرگ میشوند خودشان باید مسیرشان را انتخاب کنند؛ به همین دلیل، ما مخالفتی با رفتن محمدحسین به جبهه مقاومت نداشتیم اما همیشه دلنگران این بودیم که نکند محمدحسین شهید شود.محمدحسین وقتی وارد خانه میشد به شوخی خیلی این جمله را به کار میبرد که "سلام! مادر شهید محمدخانی" حتی این شوخی برای من خیلی سخت بود و همیشه به او میگفتم محمدحسین من طاقت شنیدن این جمله را ندارم؛ در جواب میگفت: مامان من از خدا میخواهم که اول صبرش را به شما بدهد و بعد من به درجه شهادت برسم.
اینکه ما میگوییم مخالفتی با رفتن پسرمان به جبهه مقاومت نداشتیم، برخی تصور میکنند که ما از شهادت فرزندمان ناراحت نمیشویم یا این مسئله برایمان مهم نیست؛ درحالیکه مخالفت نداشتن ما مربوط به اعتقاداتمان میشود نه بیاهمیتمان نسبت به فرزندمان. سال ۱۳۴۲ حضرت امام (ره) فرمودند: "اسراییل باید از بین برود" بر همین اساس، ما به هر شکلی اعتقاد به این داشتیم که در برابر ظالم باید ایستاد و باید از مظلوم دفاع کرد و به همین دلیل، ما مخالفتی با رفتن محمدحسین در این جبهه و رفتنش به سوریه نداشتیم.
حرف حاجقاسم حجت بود
حاجقاسم سلیمانی فرمانده محمدحسین در نیروی قدس سپاه پاسداران بود. محمدحسین مطیع محض حاجقاسم بود و عقیدهاش بر این بود که حاجقاسم از اولیای خدا است. حرف حاجقاسم برای محمدحسین حجت بود و همیشه میگفت حرف او نباید روی زمین بماند.
محمدحسین آنقدر برای حاجقاسم احترام قائل بود که دوستانش در منطقه تعریف میکردند که وقتی حاجی زنگ میزد، اگر محمدحسین دراز کشیده بود یا نشسته بود، به احترام حاجی میایستاد و با او صحبت میکرد.
حاجقاسم هر شب برایش صدقه میداد
اسم جهادی محمدحسین عمار بود. بعد از شهادت محمدحسین، حاجقاسم درباره او گفتند: «من عمار را مثل پسرم دوست داشتم. هر شب برایش صدقه کنار میگذاشتم و میگفتم عمار جان مواظب خودت باش؛ منِ مالک به عمار نیاز دارم. شما سرمایههای من هستید.»
حاجقاسم قبل از شهادت محمدحسین فرموده بودند: «من همت خودم را در جبهه مقاومت پیدا کردم. عمار اسطوره بود.مثل عمار که نیست ولی شما نیروهایی مثل عمار تربیت کنید و به من تحویل دهید.» ایشان در جمع دوستان و جاهای مختلف گفته بودند که او خیلی زود زینالدین شد و او باکری دوم بود.
حاجقاسم با القاب زیبایی از محمدحسین یاد کرده و گفته بودند عمار خستگیناپذیر بود و رشادتها و شهامتهای عمار بینظیر بود. او خودش شناسایی و عملیات میکرد و همیشه در عملیاتها پیروز بود.
حاجقاسم دغدغه مظلومین در سراسر جهان را داشت
حاجقاسم نهتنها دغدغهمند انقلاب اسلامی ایران بودند بلکه دغدغه مظلوم در سراسر جهان اسلام را داشتند. ایشان تنها خودشان را متعلق به انقلاب اسلامی ایران نمیدانستند، بلکه در همه مناطقی که ظالم بر مظلوم چیرگی داشت و میخواست که به مظلوم ظلم کند، به دفاع از مظلوم میرفتند و محمدحسین این را از حاجقاسم یاد گرفته بود.
زمانی که محمدحسین به خواستگاری همسرش رفت به او گفته بود که زندگی با من یک زندگی معمولی نیست، من دنبال یک زندگی روزمره و عادی نیستم و هر کجا که مسلمانی علم مظلومیت بلند کند، من وظیفه خود میدانم که به دفاع از او بروم.
فکرش را نمیکردم مادر شهید شوم
قبل از شهادت محمدحسین احترام خاصی برای خانواده شهدا قائل بودم؛ چون اینکه آنها توانستند در راه دفاع از اسلام از تکهای از وجودشان بگذرند، برای من خیلی باارزش بود. همیشه به حال مادران شهدا غبطه میخوردم و میگفتم اینها لیاقت داشتند که خداوند فرزندشان را برای اسلام پذیرفت و انتخاب کرد؛ اینها منتخب درگاه حضرت حق بودند و فکر نمیکردم که خودم یک روزی مادر شهید شوم.
فرزندم را مطابق معیارهای اسلامی تربیت کردم
من دوران بارداری با خواندن کتابهای اسلامی سعی میکردم تا فرزندم را مطابق معیارهای اسلامی تربیت کنم و در این دوران همیشه مراقب خورد و خوراک خود بودم، از دست هر کسی لقمه نمیگرفتم، قران ختم میکردم، زیارت عاشورا میخواندم و معمولاً سعی میکردم با وضو باشم. همچنین لقمه حلال جزو سبک زندگی ما بوده و هست؛ از همان روزهای اول ازدواج ما، پدر محمدحسین سال خمسی برای خودشان قرار دادند و خیلی تأکید دارند به اینکه مال باید پاکیزه باشد و خیلی بیشتر از آن چیزی که لازم است خمس رد میکنند که مبادا شبههای در آن باقی بماند.
همیشه از خدا میخواستم که خودش کمک کند و بچههایم را در مسیری قرار دهد که رضایت او در آن باشد. از خدا می خواستم دوستانی را سر راه فرزندانم قرار دهد که زندگیشان ختم به خیر شود و مرضی رضای او باشد.
یکی دیگر از سبکهای تربیتیمان این بود که از همان اوایل کودکی محمدحسین را با مسجد، نماز جماعت، منبر، بسیج، کلاس قرآن و هیئت آشنا کردیم و در کنارش خودمان شرکت میکردیم؛ شاید همین شرکت در مجالس اباعبدالله و به قولی نفسکشیدن در این فضا، محمدحسین را برای آیندهاش بیمه کرد.
ولایتمداری رمز موفقیت است
رمز موفقیت محمدحسین ولایتمداری او بود و خطقرمزش ولایت بود. حرف آقا برای او حجت بود و زمانی که محمدحسین احساس کرد دغدغه مقام معظم رهبری حفظ حرمین شریفین است، مصرانه چهار مرحله برای دفاع از حرم اعزام شد که در مرحله آخر مسئولیت فرماندهی تیپ سیدالشهدا را به او دادند. او بیچونوچرا خودش را سرباز محض ولایت و حاجقاسم میدانست و دلیل عاقبتبخیری او همین بود.
من بهعنوان یک مادر شهید به جوانها توصیه میکنم که از ولایت جدا نشوند، مسیر ولایت و سیر شهدا را ادامه دهند که قطعاً سعادت و رستگاری این دنیا و آن دنیای ما در گرو همین است.