تا به حال احساس کرده‌اید که خودتان یا کسی در اطرافتان از نظر احساسی ثبات ندارد؟ به اصطلاح احساسات او بین صفر تا ۱۰۰ است، یعنی یا نسبتا خوب است یا نسبتا بد.

تا به حال احساس کرده‌اید که خودتان یا کسی در اطرافتان از نظر احساسی ثبات ندارد؟ به اصطلاح احساسات او بین صفر تا ۱۰۰ است، یعنی یا نسبتا خوب است یا نسبتا بد.  

آیا این نوع احساسات همیشگی است یا فقط گاهی رخ می‌دهد؟

آیا درباره برخی افراد کنترل احساسات خود را از دست می‌دهیم یا با همه اینطور هستیم؟

آیا درباره خود احساس بدی داریم؟ آیا خیلی زود دوست پیدا می‌کنیم و زود هم از دست می‌دهیم؟ کسانی که به این سوالات جواب بله می‌دهند در زندگی مشکلات زیادی به علت این رفتارهایشان دارند. این افراد خودشان بیشتر از هر کس دیگری اذیت می‌شوند. پاسخ به این سوال‌ها و مطالب بیشتری که در ادامه، همراه «ایرنا زندگی» می‌خوانیم به ما کمک می‌کنند ۹ نشانه‌های «اختلال شخصیتی مرزی» را شناسایی کنیم و هر چه سریع‌تراقدام کنیم. بهتر است بدانیم عدم توجه برای درمان به موقع، اختلال شخصیتی مرزی را تا درجه حاد بیماری، یعنی روان‌پریشی پیش می‌برد که در آن شرایط هم درمان و هم تحمل بیماری برای شخص بیمار خیلی سخت‌تر است.

۱. عشق یا تنفر؛ حد میانی وجود ندارد

برخی افراد با کوچک‌ترین رفتار منفی از شخص مقابل و اتفاق‌های ناخوشایندی که بین آنها رخ می‌دهد، آنها را شیطان می‌خوانند و از آنها متنفر می‌شوند. تا حدی که احساس می‌کنند: «شاید تنها هدف ایجاد ارتباط بین ما، قصد برای سوءاستفاده کردن از من بود». افکاری مانند اینها (افکار پارانویایی)، تمام ذهن شخص بیمار را پر می‌کند و او را از زندگی عادی و نرمال ساقط می‌کند.

۲. مشکلات یکسان در روابط متعدد

بیماران اختلال شخصیتی مرزی همیشه از مشکلات یکسانی در روابط خود دارند رنج می‌برند و قادر به تصحیح شرایط به وجود آمده نیستند؛ زیرا کنترل عواطف و احساسات همواره برای این دسته از بیماران سخت است. دکتر بن میشل، یکی از روانشناسان مرکز مشاوره و نویسنده کتاب‌های روانشناختی، می‌گوید: «این مشکلات انقدر ادامه پیدا می‌کند که رابطه‌های کوتاه مدت با مشکلات یکسان ریشه‌ای، برای فرد عادی می‌شود».

۳. عدم کنترل عصبانیت

نوشته‌ها تا به حال حاکی از این موضوع بودند که این دسته از افراد از نظر کنترل احساسات خود مانند هیجانات، غم، خوشحالی، ترس و غیره، کنترلی ندارند. این موضوع درباره عدم کنترل احساس عصبانیت نیز صادق است. گاهی اوقات فرد در موقعیتی که نیاز به واکنش شدید ندارد به حد زیادی عصبانی می‌شود و شروع به پرخاشگری می‌کنند و در همان حال هم می‌خواهند رابطه را از دست ندهند درحالی که دوست، خانواده و همسر ما ممکن است خیلی ناراحت شوند و دیگر کاری از دست‌مان برای بازسازی این روابط به وجود نیاید.

۴. احساس گناه‌کاری پس از طوفان

این افراد چون از درون کنترلی بر روی رفتارهای احساسی خود ندارند بعد از طغیانی که به راه میندازند به شدت از خود ناراحت می‌شوند و احساس گناه می‌کنند. منزوی می‌شوند و نگران قضاوت‌های دیگران درباره خود هستند. آنها می‌ترسند که دیگران فکر کنند آنها دیوانه‌ هستند. قدم بعدی، بزرگ‌نمایی رویداد، بیشتر از آنچه در واقعیت اتفاق افتاده و سرزنش کردن خود است. توجه کنید: این دسته از افراد  نه چند شخصیتی هستند و نه فیلم بازی می‌کنند. عدم کنترل روی عواطف، یکی از عوامل بیماری اختلال شخصیتی مرزی است که احتیاج به درمان دارد.

۵. ترس از رها شدگی

افراد با اختلال شخصیتی مرزی، همیشه از رفتار دیگران اینطور برای خود استناد می‌کنند: «دیگران آنها را رها کردند». حتی اگر نبود افرادی در زندگیشان به نوعی به نفع خودشان باشد، باز هم آنها این قطع ارتباط را رها شدگی تلقی می‌کنند و مدت‌ها خود را بابت آن سرزنش می‌کنند. این دسته افراد نوعی ترس از تنهایی را در خود حس می‌کنند.

۶. پا فشاری

برخی اوقات درباره موضوعاتی که می‌دانند درست نیست، بدون فکر پا فشاری بیش از حد می‌کنند مانند،گرایش به سوءمصرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی دارند، زیاد پول خرج می‌کنند و صمیمیت زیادی با غریبه‌ها دارند.

۷. تجربه سوءاستفاده جنسی

بر طبق آمار منتشر شده در وبسایت «دِ هِلثی»، حدود ۴۰ تا ۷۶ درصد افراد با اختلال مرزی، گزارش سوءاستفاده‌های بدنی و جنسی در کودکی‌ را دادند. طبق آن شرایط، تشویق‌ آنها به سکوت و تحمل چنان بار سنگین روانیی، برای شخص در بزرگسالی این مشکلات را به وجود می‌آورد. آنها از بدن خود دور هستند و به بیان دیگر بدن خود را خالی از خود می‌دانند. در یکی از جلسات مشاوره، یک نفر به دکتر وبر، روانشناس و نویسنده کتاب‌های روانشناسی،گفته بود: «بدن من اینجا است ولی من اینجا نیستم». دکتر وبر می‌گوید: «این یکی از راه‌های فراری است که این افراد برای اتفاقی ناگواری که برایشان افتاده، انتخاب می‌کنند.».

در این‌باره بخوانید:

خستگی تن را با خوابیدن در می‌کنید، با خستگی ذهن چه می‌کنید؟

 ۱۳ کلمه و عبارت که خبر از افسردگی می‌دهند

 چرا افکار منفی را بیشتر دوست داریم؟

۸. عشق یا تنفر نسبت به خود

این رفتارهای صفر تا صدی، تنها برای روابط شخص نیست. گاهی بیمار این حس را خیلی شدیدتر نسبت به خود حس می‌کند. بعضی روزها عاشق خودش است و بعضی روزها در آیینه که نگاه می‌کند حالش از قیافه خودش بهم می‌خورد و به خودش حس بدی دارد. گاهی این تفکرات در بین جامعه گفته می‌شود: «هیچ کسی کامل نیست» درست است؛ ولی این کمی و کاستی نیست. این نشانه‌های یک بیماری جدی است که شخص را از داشتن یک زندگی خوب و خوشبخت دور می‌کند. این افراد مستعد افسردگی هستند و می‌توانید اینجا درباره افسردگی بخوانید.

۹. صدمه به خود

این افراد با افکار منفی و دیدگاه بیمارگونه، خود را مقصر همه چیز می‌دانند و به خود آسیب می‌رسانند. این آسیب‌ها بیشتر روانی و ذهنی هستند. چهارچوب مغزی اشتباه، همواره احساس گناه داشتن، روابط سطحی بدون پشتوانه و دیدگاه‌های منفی به دیگران. تمام اینها رفته رفته، حس‌ لذت بردن از زندگی را می‌گیرند و ما را بیشتر به سمت حاد شدن بیماری سوق می‌دهند.

منبع: دِ هِلثی

برچسب‌ها