این ضرب‌المثل قدیمی که می‌گوید مرغ همسایه غاز است، به خیلی چیزها اشاره دارد. همیشه زندگی دیگران برایمان جذاب‌تر از زندگی خودمان است. همیشه ما باید تلاش کنیم شبیه آنهایی باشیم که می‌پسندیم. امروزه فضای مجازی مصداقی بارز از همین تلاش برای شبیه هم شدن است.

اگر بخواهیم صریح‌تر اشاره کنیم، اکسپلور اینستاگرام یکی از محرک‌های بزرگ در این زمینه‌ است. البته گاهی اوقات هم این محرک خوب است و ما را وادار به کتاب‌‍ خواندن بیشتر، یاد گرفتن یک حرفه و کمک به دیگران می‌کند که جنبه‌های مثبت فضای مجازی است. مانند هر موضوع دیگری این ماجرای مرغ و غاز هم چند بعد دارد. بعد مثبت  این ماجرا همین موضوع کمک به پیشرفت شخصی و فردی است و بعد منفی این موضوع اینجاست که ما راضی به آن چیزی که داریم نمی‌شویم و این موضوع به قدری ما را اذیت می‌کند که دیگر از زندگی خود لذتی نمی‌بریم. این لذت نبردن‌ها در طول عمرمان و مدام حسرت دیگران‌ را خوردن ما را به افسردگی‌ حاد یا ناامیدی عمیقی، می‌کشاند. کمااینکه، ثابت شده است بسیاری از بیماری‌های کوچک و بزرگ به علت همین حرص و طمع داشتن‌های پی در پی به وجود آمده است. شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید، آب مروارید یکی از بیماری‌هایی است که ریشه در ناامید بودن طولانی مدت شخص دارد. با همه اینها چرا ما دوست داریم شبیه دیگران شویم؟ این مطلب در «ایرنا زندگی» سعی در توضیح دادن همین موضوع دارد. برای حل هر مشکلی باید اول آن را ریشه‌یابی کنیم.

ترس از مورد تایید نبودن

ترس از مورد تایید نبودن، دقیقا همان علتی است که هر چه مد می‌شود را می‌پوشیم و هر چه دیگران می‌خرند را می‌‎خریم. بدون آنکه به آن احتیاج داشته باشیم یا ازخودمان بپرسیم آیا این مدل به من می‌آید یا خیر. ما از اینکه دیگران تاییدمان نکنند می‌ترسیم و از این رو کاری را می‌کنیم که دیگران انجام می‌دهند؛ اما این دیگران که از فضا نیامده‌اند. آنها نیز از کسانی که در اطرافشان هستند اثر می‌گیرند. اگر فکر می‌کنید لباس یا مدل ماشینی که مد می‌شود یا چیزی که در ظرف مدتی کم طرفداران زیادی پیدا می‌کند اتفاقی هستند، باید گفت این دنیا بزرگ‌تر از آنی است که تصادف و اتفاق تاثیری درش به وجود آورد.

ترس از متفاوت بودن

این بحث جدایی از مبحث قبلی یعنی‌ همان «ترس از مورد تایید نبودن» است. ترس از متفاوت بودن یعنی اینکه دیگران از ما بپرسند «چرا». این «چرا» برای ما اینگونه تعریف می‌شود که آنها ما را عجیب و غریب دانسته‌اند. بعد از آن هر نگاهی یا تعریفی را به منظور تمسخر و غیره برداشت می‌کنیم؛ حتی اگر واقعا از تفاوت ما خوششان آمده باشد و بخواهند درباره‌اش بیشتر بدانند. این چراها باعث پایین آمدن اعتماد به نفسمان می‌شود. بله، ما برای حفاظت از خودمان متفاوت نبودن را ترجیح می‌دهیم. از اینکه مجبور به اثبات کردن عقیده‌مان باشیم و از عهده‌اش برنیاییم، می‌ترسیم که متفاوت باشیم. شاید هم فقط حوصله این کارها را نداریم.

نوستالژی‌های همیشه بهتر

خاطرتان هست که گفتیم «مرغ همسایه همیشه غاز است» این حالت حسرت و ناامیدی نسبت به گذشته خودمان هم وجود دارد. مثلا اینکه همیشه دوران کودکی برایمان شیرین‌تر و بهتر است. همیشه یادش می‌کنیم و می‌گوییم: «یادش به خیر چه دورانی بود». این موضوع کاملا علمی است که ما همیشه حسرت گذشته‎ی رفته‌مان را می‌خوریم و از زمان حال گله‌مندیم. در حالی که گذشته هم مشکلات خود را داشتیم و همیشه دلمان در زمان کودکی می‌خواست که زودتر بزرگ شویم؛ اما این چه ربطی به تبعیت بی‌چون و چرای ما از دیگران داشت؟ تکرار این نفس‌های عمیق در حسرت گذشته، باعث دلسردی ما نسبت به زمان حال می‌شود. حالا انگار دیگر انگیزه‌ای برای «چرا» پرسیدن از دیگران را نداریم. و هر جا همه رفتند ما هم می‌رویم.

ترس از اشتباه کردن

با خودمان می‌گوییم نکند چیزی را که همه انجام می‌دهند درست باشد و آنچه ما فکر می‌کنیم غلط. این موضوع برای آن است که ما هنوز شخصیتی قدرتمند نداریم که بتواند نظر خودمان را محترم بشمارد و پای آن بایستند. ما شاید بتوانیم پشتیبان خوبی برای دیگران در سختی و مشکلات باشیم؛ اما آیا پشتیبان خوبی برای خودمان هم هستیم؟ اگر نه، وقت آن است که خودتان دلسوز خودتان باشید. هنگامی که اکثریت کاری را انجام می‌دهد دلیل نمی‌شود که آن کار درست باشد. اتفاقا بر عکس، همیشه در این جماعت‌های زیاد اشکالات زیادی هم گم است. تلاش کنیم که اشکالات را بفهمیم و مرتکبشان نشویم.

در این زمینه بخوانید

پوشش مناسب چگونه حال شما را خوب می‌کند؟

نکاتی درباره خرید نیم‌بوت و بوت‌های مردانه و زنانه

تغییر دادن ارزش‌هایمان

چیزی که ما را از انجام دادن خیلی کارها باز می‌دارد و به سوی بسیاری از کارها هل می‌دهد، ارزش‌هایی است که در ناخودآگاهمان ذخیره شده. ممکن است ما این ارزش‌ها را از طریق مطالعه یا خانواده کسب کرده باشیم. به هر حال بر خیلی از رفتارهایمان اثر می‌گذارد. کاری که فضای مجازی با ما انجام می‌دهد همین تغییر ارزش‌هایمان است. مثلا در خانواده ما سپاسگزاری و شکرگزاری درباره آنچه داریم ارزش است؛ اما با ورود به فضای مجازی و گذر زمان باعث می‌شود چیزهایی را بخواهیم که نداریم و از داشته‌های خودمان راضی نباشیم. اگر شخصیتی اثرپذیر داشته باشیم و ندانیم که چگونه آن را مدیریت کنیم در طول مدتی کم تبدیل به فردی غرغرو می‌شویم که نه تنها خودمان را آزار می‌دهیم؛ بلکه اطرافیانمان هم آزار می‌بینند.

منبع: برین فودر